کار
مسائل هفته گذشته (هفته 25 آبان ماه) مرا به این داشت که باز به موضوع سوبسید بپردازم. ولی احساس نمودم که قبل از بحث سوبسید نیاز است در رابطه با #دردانه_های_اقتصادی در کشور صحبت کنم. نمونه هایی از دردانه های اقتصادی شامل اتومبیل پیکان، اتومبیل پراید، کارمند و کارگر هستند. دقت کنید که کلمه کارمند و کارگر از کلمه کار ریشه گرفته اند. کلمه کارمند همانند کلمات دانشمند و ثروتمند ساخته می شود. کلمه کارگر شبیه توانگر ساخته می شود. البته این بحث به مفهوم فراموش کردن جایگاه دلالان در مشکلات اقتصادی مملکت نیست.
در مورد کارمند موضوعاتی را در طول مدت خدمتم دیده ام که در اینجا با خوانندگان در میان می گذارم:
کارمند در هر هفته دو روز پنجشنبه و جمعه را تعطیلی دارد. این به معنی 104 روز تعطیلی در سال است. هر کارمند 30 روز مرخصی استحقاقی دارد. او می تواند این 30 روز را از 5 روز هفته بگیرد. ضمناً هر کارمند 60 روز مرخصی استعلاجی دارد. باز می تواند آنها را از 5 روز هفته که باید کار کند بگیرد. با مطالعه ساده ای که در تقویم سالهای 97 و 98 انجام دادم، 20 روز تعطیلی در این 5 روز هفته قرار دارد. اکنون این اعداد را جمع می بندیم و به عدد 214 می رسیم. حال اگر این عدد را از 365 روز کم کنیم به عدد 151 روز می رسیم.
یک کارمند در بهترین شرایط 151 روز از 365 روز را کار می کند. حدود 40% از سال را در محیط کار حاضر می شود.
هر روز کار چگونه می گذرد؟
براساس قانون کار، یک کارمند باید در هر هفته 40 ساعت کار کند. یعنی هر روز که در محل کار حاضر می شود، لازم است 8 ساعت کار کند. علی الاصول کارمند باید از 7 صبح تا 3 بعداز بدون وقفه به کار مشغول باشد. قانون به او اجازه می دهد که اگر تا ساعت 7 و 30 دقیقه وارد محل کار شد، برای او غیبت محسوب نشود. البته اینها برای یکی از محیطهای دانشگاهی که در آن به خدمت مشغول بودم برقرار است. ساعت 7 و 30 دقیقه که از در ورودی دانشگاه عبور می کند، اعلام حضور می کند. بین 30 تا 40 دقیقه زمان می برد تا به محل کار خود در دانشگاه یا دانشکده یا بخش مربوطه برسد. این مدت صرف احوال پرسی و گفتگو با دیگر کارمندان و دوستان محیط کار می شود. قبل از ظهر حدود نیم ساعت هم صرف خوردن صبحانه می شود. در کرمان در نیمه دوم سال حدود ساعت 11 و نیم وقت اذان می شود. این زمان در نیمه اول سال ساعت 12 و نیم است. حدود یکساعت برای انجام فریضه نماز و صرف نهار می شود. در نهایت، کارمند ساعت 2 و نیم بعداز ظهر محل کار خود را ترک کرده تا بتواند ساعت 3 بعداز ظهر از دانشگاه خارج شود. باز در بهترین شرایط کارمند 68% وقت روزانه را کار می کند.
به فرض اینکه راندمان کاری یک کارمند 100 درصد باشد، 28% از روزهای سال را کار می کند. بگذریم از این بحث که درصد زیادی از کار را به مراجعه کننده محول می کند. چگونه؟
مثالی را که مطرح می کنم که در دانشگاه اتفاق می افتد. این موارد در ادارات دیگر به گونه دیگری است.
دانشجویی برای انجام کاری نیاز دارد که به استاد راهنمای خود مراجعه نماید. استاد راهنما فرم تکمیل شده را امضاء نموده به دانشجو می دهد. دانشجو فرم را به دفتر بخش مربوطه می برد. معمولاً رئیس بخش حضور ندارد. فرم را به کارمند (منشی) حاضر در دفتر بخش می سپارد. منشی از رئیس تقاضای تأیید می کند. این عمل ممکن است بدون طرح در شورای بخش یا با طرح در شورای بخش انجام می پذیرد. دانشجو فرم را می گیرد و به دفتر دانشکده می برد. آنجا هم همین روال انجام می پذیرد. دانشجو باز می گردد و درخواست خود را برای رساندن به دست مدیر کل آموزش یا معاون محترم آموزشی دانشگاه تحویل می گیرد. این کار ممکن است مراحل دیگری داشته باشد.
مطلبی را که در اینجا مطرح نمودم سناریوی در حال کار هست. بنده در مواقعی سناریوی دیگری را دنبال کرده ام. تفاوت این دو سناریو قابل بررسی هست.
زمانی اینجانب مدیریت بخشی از دانشگاه را داشتم. زمانی که دانشجویان فرمهایی را برای انجام کاری می آوردند به آنها تحویل نمی دادم. از منشی خود می خواستم تا آنها را به دانشکده ببرد و زمانی که نتیجه آنها گرفته شد به آموزش کل ببرد. و مراحل بعدی.
در سناریوی اول مراجعه کنندگان به دانشکده تمام دانشجویان متقاضی یک امر بودند. در صورتی که در سناریوی دوم مراجعه کنندگان به دانشکده تنها منشی بخشها هستند.
در سناریوی اول مراجعه کنندگان به آموزش تمام دانشجویان متقاضی یک امر بودند ولی در سناریوی دوم مراجعه کنندگان به آموزش به تعداد دانشکده های موجود هست.
شما راندمان کار در سناریوی اول را نسبت به سناریوی دوم چگونه می بینید؟ به نظر بنده راندمان چیزی کمتر از 10% است. این خیلی ملاحظه کارانه بیان شده است. آیا می پذیرید که راندمان کاری یک کارمند زیر 3 درصد است؟
آیا کارمند دردانه نیست؟
در رابطه با کارگر مطالبی را مطرح می کنم. این مشکل به قوانین کار و وزارت کار باز می گردد. زمانی که کارمند و کارکنان دولت در پایان سال حدود یک میلیون تومان عیدی می گیرند، کارفرما باید به کارگر معادل دو یا سه ماه حقوق به عنوان عیدی بپردازد. دولت یک ماه تشویق برای کارمند و کارکنان خود در نظر می گیرد. این یک ماه تشویق را در زمان بازنشستگی به او می دهد. ولی کارفرما باید تشویقی را در پایان سال به کارمند بدهد. لازم است کارفرما در پایان سال معادل حداقل سه ماه حقوق به کارمند بابت تشویقی و عیدی بدهد. این به مفهوم یک چهارم حقوق کارمند در سال است. آیا این برای کارفرما فاجعه آمیز نیست؟
مورد دیگر اینکه کارفرما حق اخراج کارگر را ندارد. اگر کارگر کم کاری داشته باشد، یا به محل کار آسیبی بزند، کارفرما نمی تواند او را اخراج نماید. در صورت اخراجی کارگر، او به اداره کار رجوع کرده و نامه بازگشت به کار می گیرد. در یکی از نیروگاههای برق کرمان که برای «اورهال – یا بازرسی دوره ای» تعطیل شده بود، کارگری آچار را در توربین به دلیل فراموشی جا می گذارد. زمانی که نیروگاه را به کار می اندازند کل نیرو گاه به دلیل وجود آچار برای مدت زمان طولانی از کار می افتد و مخارج زیادی را به نیروگاه تحمیل می کند. این کارگر مورد باز خواست قرار نمی گیرد. از این مثالها به مقدار زیاد می توان یافت.
آیا کارگر دردانه نیست؟
در رابطه با اتومبیل پیکان لازم است بگویم که در سال 1346 کارخانه مونتاژ این اتومبیل به راه افتاد. قبل از ادامه بحث یک مورد را به یاد دارم. در سال 2000 در ایالت اکلاهما بودم و برای دیدن کارخانه مونتاژ مالیبو که توسط یکی از اقوام برنامه ریزی شده بود رفته بودم. مدیر داخلی کارگاه یک ایرانی بود. اولاً در آن کارخانه مونتاژ انباری وجود نداشت و تنها چهار کامیون که لوازم مورد نیاز برای مونتاژ را آورده بودند در بیرون کارخانه وجود داشتند. قطعات این اتومبیل برطبق برنامه از شهر مکزیکوسیتی تا شهرهای دیگر آمریکا می آمد.
این موضوع را مطرح کردم تا به این نکته اشاره کنم. مدیر داخلی کارگاه می گفت که مدیریت کارخانه در نظر دارند مونتاژ این اتومبیل در شش ماه آینده تعطیل کنند. ضمنا قیمت فروش آن 20 هزار (یا 20 میلیون) دلار تعیین شده است. تنها لازم بود خریدار تمام کارخانه را خود از هم جدا کرده و به محلی که لازم است انتقال دهد. او می توانست هر اتومبیل دیگری را مونتاژ نماید. این نشان دهنده قیمت کارخانه مونتاژ اتومبیل پیکان در سال 1346 با احتساب تورم هست.
در اینجا شکلی از مدلهای زیادی که توسط کارخانه «هیلمن – کارخانه مادر پیکان» ساخته می شد آورده ام. این کارخانه قبل از سال 1907 میلادی دوچرخه می ساخته و از این سال به ساخت اتومبیل می پردازد.
شرکت هیلمن نام این اتومبیل را «ارو یا arrow» می گذارد. ترجمه فارسی ارو همان پیکان هست. کارخانه #ایران_ناسیونال که بعداً به نام #ایران_خودرو خوانده می شود در سال 1346 شروع به ساخت کرد.
اتومبیل پیکان به مرور کیفیت خود را از دست داد. بنده در سه دوره سه اتومبیل پیکان داشته ام. اولین اتومبیل پیکان را پدرم در سال 1351 به مبلغ 22 هزارتومان خریده بود. به یاد دارم که اوایل سال 1355 یا اواخر سال 1354 با این اتومبیل به شیراز می رفتم. از شهرضا تا شیراز 400 کیلومتر بود که به همراه شخص دیگری این سفر را ادامه دادم. به دلیل همراهی این شخص و اینکه او نمی توانست به سرعت بیشتر از 80 کیلومتر در ساعت رانندگی کند این مسیر را با این سرعت رفتیم. در سرعت متوسط 80 کیلومتر در ساعت سوخت این اتومبیل پیکان برای این مسیر 400 کیلومتری تنها 26 لیتر بنزین بود. با این اتومبیل پیکان می توانستم تا سرعت 170 کیلومتر در ساعت برسم. آخرین اتومبیل پیکانی که داشتم به سالهای اوایل 1380 باز می گردد. این اتومبیل حداکثر به سرعت 130 کیلومتر در ساعت می رسید. و مصرف بنزین آن 13 لیتر در هر صد کیلومتر بود!! اتومبیل پیکانی که در سال 1351 به قیمت 22 هزار تومان خریده بودیم، در سال 1355 پس از 87 هزار کیلومتر کارکرد به قیمت 26 هزار تومان فروختیم! در آن زمان قیمت پیکان نو 50 هزار تومان شده بود.
این اتومبیل پشتیبانی بسیاری از دولتها را داشت به گونه ای که مالیات سنگین را برای ورود اتومبیلهای خارجی منظور کرده بودند. البته به هدف پشتیبانی از صنعت ملی این پشتیبانی اتفاق می افتاد.
پیکان هم یک دردانه اقتصادی بود.
اتومبیل پراید خود نیز یک دردانه اقتصادی هست.
این اتومبیل توسط شرکت فورد آمریکایی طراحی شده و تحت عنوان فورد فیستا به فروش می رفته است. در سالهای قبل از 1370 کارخانه فورد مونتاژ مدل موجود آن را به شرکت کره ای کیا محول می کند. شرکت فورد طراحی جدیدی برای آن وارد بازار می کند. در سالهای اولیه 1370 این اتومبیل که توسط کارخانه کیا به نام پراید خوانده می شد به سایپا فروخته شد. در اینجا تصویری از اکثر مدلهای فورد فیستا را آورده ام.
پشتوانه هایی که از اتومبیل پیکان در طول حدود 40 سال به عمل آمد برای اتومبیل پراید تکرار شد و کمک چندانی به صنعت اتومبیل ایران نشد.
مشکل دردانه ها!
معمولاً اگر در خانواده ای دردانه ای باشد، آینده ای به جز بدبختی و از بین بردن تمام اعتبارات خانواده شامل جایگاه اجتماعی، ثروت و حتی ژن سالم نخواهد داشت. حال ببینیم اثر این دردانه هایی که مطرح کردم چه بوده است و چه نتیجه ای برای خود دردانه داشته است.
چه بلایی بر سر کارمند می آید؟
کارمندان که روزی دارای حقوق و جایگاه اجتماعی بالا بودند، در اثر هر تلاطم اقتصادی جایگاهشان نزول می کند، به گونه ای که در دو تلاطم اقتصادی گذشته (یکی اخیر و دیگری حدود 7 سال قبل) جایگاه بخش بزرگی از کارمندان از طبقه دو به طبقه سه نزول کرده است. در همین تلاطم اقتصادی اخیر بخشی از طبقه دو توانستند جایگاه اقتصادی خود را حفظ نمایند. به یاد دارم یک تعمیرکار اتومبیل برای کاری که قبل از این تلاطم اقتصادی 100 هزار تومان درخواست می نمود، کمی بعد از آن 300 هزارتومان طلب می کند. او توانسته است قدرت خرید خود را حفظ نماید. سوپری محله هم با افزودن همان درصد قبلی به اقلامی که تهیه کرده و به فروش می رساند توانسته است قدرت خرید خود را حفظ نماید. اما تنها کارمندان و حقوق بگیران دولت هستند که با اینکه افزایشی در حقوق آنها در سال جاری بود، قدرت خرید خود را از دست داده اند و درصد بیشتری از آنها به طبقه سه یا حتی زیر خط فقر رفته اند.
چه بلایی بر سر کارگر آمده است؟
اولاً، تعداد زیادی از کارفرمایان که سرمایه ای برای راه اندازی کارگاه یا کارخانه داشته اند، سرمایه خود را به بخش خدمات یا وارد کنندگان کالا منتقل نموده اند. یا به عبارت دیگر به دلالان پیوسته اند. این به مفهوم بی کار شدن کارگر است.
ثانیاً، به یاد دارم که در دانشگاه و دیگر موسسات دولتی به منظور انتقال بخشی از خدمات به بخش خصوصی شرکتهایی راه اندازی شدند. این شرکتها اولاً کارگر را به صورت 89 روزه به کار می گیرند. جالب این است که 89 روز از یک روز شنبه شروع می شود و به یک روز چهارشنبه ختم می گردد. لذا با فاصله انداختن دو روز بین دو استخدام کارگر مشکلی برای شرکت خدماتی به وجود نمی آید. ولی حسن اینگونه استخدام آن است که اگر کارفرما از کارگر ناراضی بود، دیگر او را به کار نمی گیرد.
ثالثاً، اتفاق دیگری که می افتد، در قرار داد برای کارگر حقوق بالایی را در نظر می گیرند ولی حقوق کمتری را به او می پردازند. اگر کارگر اعتراضی کند، دیگر پس از پایان مدت 89 روز او را به کار نمی گیرند.
دردانه بودن پیکان و پراید چه مشکلی را ایجاد می کند؟
شرکت ایران خودرو و سایپا به دلیل پشتوانه های بی دریغ نتوانسته اند توسعه کافی داشته باشند و به همین دلیل بازاری در خارج کشور نیافته اند. آنها به درآمدهای داخلی و حداکثر کشورهایی نظیر سوریه و عراق بسنده کرده اند. فکر نمی کنم بازار کشور سوریه و عراق درآمد خوبی برای این شرکتها داشته باشد.
پشتیبانی از گروههای مختلف و آسیب پذیر چه کارگر و چه کارمند باید منطقی و در چارچوب برنامه خاصی باشد. این پشتبانی باید به گونه ای باشد که به آنها ظلمی روا نشود. نه اینکه این پشتیبانی چشم بسته اتفاق افتد.
در صنعت هم همین روال باید وجود داشته باشد. پشتیبانی از بخشهای مختلف صنعت باید در چارچوب برنامه بوده و در فواصل زمانی خاصی ارزیابی شود که آیا پشتیبانی به هدف خود رسیده است یا خیر. البته ارزیابی کننده باید خارج از فضای صنعت و دولت و با تمام آزادی بتواند کار خود را انجام دهد. ارزیابی کننده نباید تحت فشار به نتیجه دلخواه پشتیبانی شونده یا پشتیبانی کننده برسد.