ما قانون مدارترین ملت دنیا هستیم
نیمه شبی از تهران به کرمان آمده بودم. در فرودگاه کرمان تاکسی گرفتم تا به خانه بروم. به سه راهی رسیدیم که باید به طرف چپ می پیچید. برای گردش به چپ چراغ راهنما قرمز بود و یک اتومبیل به انتظار سبز شدن چراغ راهنما ایستاده بود. راننده تاکسی توقفی نمود و بیان کرد که این راننده قانون را نمی داند. این وقت شب که اتومبیلی از طرف مقابل نمی آید باید با احتیاط از چراغ قرمز عبورکرد و به مسیر خودش ادامه داد. توجه کردم که اتومبیلی که ایستاده بود نیز به راه افتاد. به نظر می رسید که صحبت راننده را شنیده بود.
در اینجا قرار دارم که نشان دهم ما ایرانی ها قانون مدارترین مردم در دنیا هستیم. حتما شما خواننده با این مطلب موافق نبوده و سریع آن را رد می کنید. به آنها که این مطلب را رد می کنند حق میدهم. در خیابان، در کوچه و در بازار چیزهایی را می بینیم که نمی توان این ادعای بنده را پذیرفت.
قبلاً مطالبی را تحت عنوان «وای از تعریف» مطرح کرده بودم. سوال بنده این است که تعریف قانون (وای از تعریف قانون) چیست؟ در این مباحث قرار دارم که خارج از دنیای فیزیک صحبت کنم. ولی اجازه بدهید که کمی از این مرز بگذرم. در فیزیک قوانین نیوتون داریم. قانون گوس داریم. قانون جاذبه داریم. در صنعت قانون مرفی داریم. در علوم مختلف قانونهایی داریم.
ولی در بحث امروز بنده تعریفی از «قانون» را می خواهیم که مردم ملزم به رعایت آن هستند. مردم ملزم به رعایت قانون گوس یا قوانین دیگر فیزیک نیستند. در حقیقت به دنبال تعریفی از قانون در اجتماع هستیم. معمولاً حقوق دانان باید به ما کمک کنند. سری به اینترنت می زنم تا تعریف قانون را داشته باشم. مطالبی پیدا کردم که با شما در میان می گذارم.
روزی از یک وکیل سوال کردم که تعریف قانون چه هست؟ ایشان به اینگونه جواب داد:
از لحاظ حقوقی، قانون در دو معنای عام و خاص به کار می رود.
در معنای عام، مقصود از قانون تمام مقرراتی است که از طرف یکی از سازمانهای صلاحیت دار دولت وضع شده باشد.
در معنای خاص، قانون به قواعدی گفته می شود که با تشریفات مقرر در قانون اساسی، توسط مجالس قانون گذاری وضع می شود.
به ایشان گفتم. اجازه دهید که بنده قانون را تعریف کنم. البته منظورم قانون اجتماعی بود.
گفتم: قانون در یک جامعه مجموعه رفتارها یا ضوابط یا دستورالعملهای نوشته شده یا نا نوشته ای است که اعضای آن جامعه برای زندگی بهتر رعایت می کنند.
ایشان فرمود که آری این ساده ترین تعریف قانون است. بنده نفس راحتی کشیدم و گفتم خوشحالم که به توافق رسیدیم.
البته در جاهای دیگر تعریفهایی را از قانون دیده ام. به عنوان نمونه:
در خصوص واژه «قانون» اتفاق نظر وجود ندارد. در اين مورد 3 نظريه وجود دارد:
- گروهي آن را عربي الاصل ندانسته و از واژه هاي وارد شده به عربي كه از واژه لاتين kanon یا canon – يعني خط كش ـ می دانند. دليل اين گروه، تشابه آوايي بين لفظ «قانون» و «kanon» و نزديك بودن معناي اين دو و احتمال معرب شدن اين كلمه در اثر تعامل فرهنگي اسلام و غرب استناد كرده اند.
- گروه دوم نيز در غير عربي بودن و معرب بودن اين واژه ترديد ندارد لكن آن را مأخوذ از زبان رمي ، فارسي ، سرياني يا عبري دانسته اند.
سومين گروه اعتقاد دارد كه «قانون» لفظاً و اصلا ًعربي بوده و اصل آن «قن» است. طبق عقيده اين گروه، قانون به لحاظ شكلي بر وزن «فاعول» است، كه بر كمال و بذل و جهد دلالت دارد. وجود تشابه بين لفظ «قانون» و «kanon» يا «canon» دليل بر غير عربي بودن آن نيست و تغيير حذف «كاف» به «قاف» چندان موجه نيست. از نظر این جانب اگر کلمه لاتین به صورت qanon نوشته می شد نتیجه گیری گروه اول منطقی بود.
در جای دیگر معناي اصطلاحي قانون
در علوم اجتماعي به ويژه در علم حقوق، قانون داراي دو معنا بشرح زير است:
الف) معناي موسّع
ب) معناي مضيّق
الف) معناي موسّع
مجموعه قواعد رفتاري كه نحوه رفتار افراد و مناسبات ميان آنها در جامعه را مشخص مي سازد. اين معنا به لحاظ عام بودنش با معناي لغوي قانون مشابهت دارد. در اين معنا قانون، فارغ از مقام تصويب كننده اش مورد نظر است و آنچه در آن اهميت دارد، توجهش به رفتار افراد و نتيجه اي است كه در تنظيم امور اجتماعي دارد.
ب ) معناي مضيّق
مجموعه قواعد رفتاري كه مربوط به امري خاص و مشخص است، آنگونه كه گفته مي شود: «قانون مدني»، «قانون نظام وظيفه عمومي» يا «قانون مجازات مرتكبين اختلاس و ارتشاء». در اين معنا قانون ساخته و پرداخته مجامع قانونگذاري و به تعبيري «وضعي» است. خواه اين مجامع در حدّ مجالس مقننه باشند خواه در حدّ شوراهاي واضع آئين نامه يا دستعور العملهای وزارتی یا شهری یا روستایی باشد.
تعریف موسع قانون به تعریف بنده نزدیک است. چیزی که بنده به آن اصرار دارم نوشته یا نانوشته بودن قانون بوده که مرجع حاکم نیز نیست.
اکنون با این تعریف مردم ایران را در برابر قانون محک بزنیم. با این تعریف بنده اعتقاد دارم که مردم ایران بسیار پای بند قانون اجتماعی خودشون هستند و حتی حاضر به تغییر آن نیستند. اینکه حاضر به تغییر آن نیستند دلیلی بر پای بند بودن ایرانی به قانون می دانم. مثلاً یک اروپایی چندان وابستگی ای نسبت به قانونهای اجتماعی خود ندارد. دیروز قانونی را تصویب کردند و اروپایی پذیرفته است. امروز دوباره آن قانون را تغییر می دهند باز می پذیرد. ولی ایرانی چنان وابستگی، اعتقاد و تعصب نسبت به قانون خود دارد که به آسانی نمی پذیرد که چند نفر با نام کمیته یا شورا تصمیم بگیرند و قانون را تغییر دهند.
مثالی می زنم. قانون رانندگی در کتاب قانون مطالبی دارد از قبیل:
- اگر به چهار راهی رسیدی و چراغ مربوط به تو قرمز بود، باید توقف کنی تا سبز شود.
- در خیابان خط ممتد نظیر یک دیوار است و نباید از آن عبور کنی.
- در خیابان خطوط غیر ممتدی است که لازم است بین خطوط رانندگی شود. به کمک این خطوط فاصله عرضی را حفظ کن.
- در قانون رانندگی چراغ دادن تعریف نشده است. تنها چراغ راهنما تعریف شده است که چه مفهومی دارد.
اینها قوانینی هستند که کمیته ای در راهنمایی و رانندگی تدوین کرده اند.
حال قوانین رانندگی فوق از نظر مردم.
- اگر به چهار راهی رسیدی و چراغ مربوط به تو قرمز بود، با توجه به جهات دیگر اگر خطری وجود نداشت (و اگر پلیسی نبود) می توانی از چراغ قرمز عبور کنی. (قانون گذار این شعور را نداشته است که چرا مردم بی دلیل وقتشون را پشت چراغ قرمز به بطالت بگذرانند.)
- خط ممتد یا مقطع در وسط خیابان تنها برای زیبایی خیابان است. اگر از روبرو اتومبیلی نمی آید، می توان از خط ممتد عبور کرده و سبقت بگیری. (قانون گذار این شعور را نداشته است که چرا مردم بی دلیل وقتشون را به خاطر یک خط به بطالت بگذرانند.)
زمانی که پهنای خیابان در حدی است که سه اتومبیل می توانند به موازات هم حرکت کنند، چه ضرورتی دارد که برای اینکه اتومبیلها بین خطوط باشند تنها دو ردیف اتومبیل به موازات هم حرکت کنند. (قانون گذار این شعور را نداشته است که اگر دو ردیف اتومبیل عبور کنند بیت المال بلا استفاده می ماند.)
چراغ (جلو) را روشن و خاموش کردن با فرکانس مشخص معنی خاصی دارد. اگر فرکانس آن کم باشد، به این معنی است که خیلی ممنون می شوم که به من راه بدهید. کمی عجله دارم. اگر فرکانس آن زیاد باشد به این معنی است که بسیار عجله دارم و تا زمانی که به من راه ندهید سپر به سپر شما خواهم آمد. ضمنا زمانی که می خواهم به سمت راست یا چپ بپیچم چه ضرورتی دارد که چراغ راهنما را روشن کنم. اتومبیل پشت سر من اگر چند لحظه صبر کند متوجه می شود که قصد پیچیدن داشته ام. ضمنا ممکن است بعد از پیچیدن فراموش کنم که آن را خاموش نمایم. آخه مدتی است که خراب شده و به صورت اتوماتیک خاموش نمی شود.
مردم ایران دوست ندارند که چند نفر در اطاقی بنشینند و برای آنها قانون رانندگی وضع کنند. جالب این است که آنهایی که در اطاقی نشسته و قوانین رانندگی را وضع کرده اند، زمانی که از اطاق و جلسه بیرون می آیند، خود نیز به قانونی که وضع کرده اند اعتقادی ندارند و عمل نمی کنند.
روزی در خیابان در حال رانندگی بودم. به چهار راه رسیدم و پشت چراغ قرمز رسیدم. حدود ساعت 9 صبح بود. یک اتومبیل راهنمایی و رانندگی به چهار راه رسید. توقفی کرد و بعد به راه خود ادامه داد در حالی که هنوز چراغ قرمز بود. راننده اتومبیل رئیس را به محل کار میرساند. چون چند دقیقه بعد این اتومبیل را در کنار نزدیکترین پاسگاه دیدم. شخص دیگری که با من بود، گفت: «وای به روزی که بگندد نمک». بنده به او گفتم که این عبارت تو به جا نبود. آنچه که دیدی نشان از مردمی بودن «این راننده و رئیس راهنمایی و رانندگی دارد.» این آقایان هم به قانون مردم احترام می گذارند و رعایت می کنند. اونها قانون وضع شده از طرف خودشون را نیز قبول ندارند.
مردم ایران قانون را به خوبی رعایت می کنند، تنها اشکال در تعریف قانون توسط کسی که این را قبول ندارد است.
3 دیدگاه. جدید
در تائید نظرات شما عرض می کنم؛ در روزنامه ای خواندم، که در آلمان یک پزشک که از محل کار به خانه می رفت، شب به چراغ قرمز یک چهارراه رسید و متوقف شد، پشت چراغ قرمز ماند تا سبز شود، اما چراغ قرمز به دلیل نقص فنی تا صبح روز بعد سبز نشد، راننده پس از رسیدن به منزل با وکیل خود تماس گرفت و طی شکایت و مراحل قانونی، خسارتی معادل 120000 مارک آلمان دریافت کرد.
اگر قانون وضع شود، باید مجریان پاسخ گو به عدم اجرای قانون هم وجود داشته باشند.
سلام آقا مهرداد
خیلی ممنون که این سایت را مطالعه کردی. ولی حداقل چند هفته است که دیگه حرفهای من را دنبال نکردی.
نکته حرف من همین جاست. این جریمه از نظر ما توسط مسئولین پرداخت شده است. خیر این جریمه توسط مردم پرداخت شده است. باز بر می گردم به «تعریف دولت» که برای آلمانی دولت حساب دار مردم است. دولت پدر مردم نیست. از نطر ما این جریمه را پدر دارد می دهد. از نظر آلمانی این جریمه را مردم دارند می دهند و تنها حساب دارش دولت است.
اجرای قانون توسط اساتید و روسای دانشگاه ها هم مثلال خوبی است. هر طور که بخواهند اجرا می کنند . می برند و میدوزند و دریغ از ذره ای وجدان. شاید این تفکر پدر گونه است که این جرات را به آن ها میدهد. این تفکر پدرسالارانه و استبدادی را درست خواهیم کرد و تمام پدربزرگ ها و پدرها را سرجایشان می نشانیم تا قانون برای همه به یک صورت به اجرا درآید. این راه و رسم ریا و دورویی را درهم خواهیم شکست حتی اگر خونمان را در این راه بدهیم.