درد چیست؟
دختر بزرگم در کلاس درسی به استاد گوش می داد. یکی از دانشجویان در برابر بحث استاد (نمی دانم این بحث چه بوده است؟) سوال می کند.
به چه دردی می خورد؟
دخترم زیر لب زمزه می کند که «تا درد چه باشد؟».
استاد به درس خود ادامه می دهد. بعد از چند دقیقه رو به دخترم می کند و می پرسد:
خانم بلوری زاده چه گفتی؟
ایشان جواب می دهد که پدر من همیشه در برابر سوال «به چه دردی می خورد؟» سوال دیگری مطرح می کند که «تا درد چه باشد؟ یا درد چیست؟»
این مطلب را برای شروع بحث این هفته مطرح کردم. درد چیست؟ ما به عنوان یک جامعه چه دردی داریم؟
روزی نزد پزشکی رفتم و از دردی در ران پا شکایت کردم. کمی معاینه کرد. بدون اینکه هیچگونه دارویی را تجویز کند، از بنده خواست که دیگر کمربند نپوشم. بنده هم همین کار را انجام دادم و دیگر آن درد به سراغ بنده نیامد. البته آن پزشک دلیل این تجویزش را به بنده توضیح داد. (لازم به ذکر است که همین توضیحی که داد در بین جامعه پزشکی کم اتفاق می افتد. آنها تنها تجویز می کنند که فلان قرص یا کپسول بخور و نپرس چرا؟)
ممکن بود نزد پزشک دیگری می رفتم و او چندین آزمایش و عکس و چیزهای دیگر را درخواست می نمود و آخر کار هم نوعی مٌسکن به بنده تجویز می کرد که برای مدت کوتاهی آن درد خوب می شد و دوباره باز می گشت.
بسیار مهم است که درد (چه برای اشخاص – چه برای جامعه) به خوبی تشخیص داده شود.
اگر درد اجتماعی تشخیص داده شود، درمان آن هم آسان و نتیجه رضایت بخش خواهد بود (همانگونه که نبستن کمربند). پزشکانی که مورد نظر بنده در این بحث است، اصحاب فرهنگ هستند. زمانی که به چند صد سال گذشته نگاه می کنم، اصحاب فرهنگ روز به روز کمتر شده و حتی در جای خود درد جامعه را تشخیص نداده ولی برای جامعه نسخه پیچیده اند. می خواهم تا آنجا که امکان دارد نامی را به میان نیاورم. نویسنده کتابی که در اینجا نشان داده ام در رابطه با فرهنگ (البته او بیشتر منظورش وزارت فرهنگ است ولی از فرهنگ جامعه هم سخن گفته است.)
«در دبستان نوشتن و خواندن یاد می دهند … رویهم رفته در بخش آموزاکهای دبستانی، اگر از شعرهای بیهوده یا زیانمند که می آموزند، و از سخنان سست و درهمی که به نام اخلاق میگویند، … چشم پوشیم، ایراد بزرگی نمیداریم.» آنچه در اینجا «شعرهای بیهوده» نامیده می شود در ادامه مطرح می کند که:
«دستورهای زندگانی که در دبستانها و دبیرستانها و دانشکده ها ببچگان و جوانان یاد داده میشود همانهاست که بیش از همه، از کتابهای سعدی و حافظ و خیام و مولوی و مانند ایشان برداشته شده، وزارت فرهنگ این شاعران را مفاخر ملی می شمارد و پولهای گزافی در راه چاپ کردن و فراوان گردانیدن کتابهای آنان بیرون می ریزد، و …»
این صحابه فرهنگ گذشته ما که در صفحات پی در پی خود در رد سعدی و حافظ و ادیبانی نظیر آنها می کوشد به اینگونه تجویز می کند:
«از یکسو هم از دویست و سیصد سال پیش دانشهایی – از فیزیک و شیمی و ریاضیات و پزشکی و مانند اینها – رواج گرفته، و هنرهایی (صنایعی) از آهن گدازی و ماشین سازی و افزارسازی و نخریسی و پارچه بافی و راه کشی و خانه سازی و مانند آنها – پدید آمده که ما نیاز بآنها میداریم و بی آنها زندگی نتوانیم کرد.»
—
بحث از درد است. بحث از درد اجتماع است. بحث از پزشکی که باید این درد را تشخیص دهد. و درمانی مناسب بیان کند. وقتی که این پزشک حمله ای به این شدیدی به اصحاب فرهنگ گذشته می کند نسخه ای هم می پیچد به نظر می رسد که شاید درمان باشد. ولی مسکنی بیش نیست. اگر به جای نگاه به دو سه قرن گذشته، نگاهی به دوران سعدی و حافظ و مولوی می کرد ممکن بود درد را به درستی تشخیص دهد. نمی داند که لفظ شیمی همان لفظ کیمیا است. نمی داند که کلمه الجبرا همان کلمه جبر است. نمی داند که پایه علم جدید از ابن هیثم و اعقاب و اسلاف او است. نمی داند که در آن زمان “مجالس” علمی شامل دانشمندان و ادیبان با هم بوده است. مطلب زیر در رابطه با ابن هیثم را از اینترنت گرفته ام.
«ابن هیثم پدر علم فیزیک نور و آغاز کننده تحولاتی است که بعدها به ساخت دوربین عکاسی، دوربین سینما و پروژکتور پخش فیلم منجر شد. ابن هیثم تلاش زیادی در شناخت فیزیک نور انجام داد. او رسالهای درباره نور نوشت و ذرهبین را ساخت. به نسبت زاویه تابش و زاویه انکسار پی برد و اصول تاریکخانه را شرح داد و در مورد قسمتهای مختلف چشم بحث کرد. رساله نور ابن هیثم نفوذ زیادی در اروپا گذاشت. کارهای وی توسط کمالالدین فارسی پیگیری شد. بیش از بیست اثر بازمانده از ابن هیثم به ویژه مسائل نجومی است.»
و اکنون نتیجه نسخه اصحاب فرهنگمان در نزدیک به یک قرن گذشته دیپلمه ادبی خوب نداریم. اصلاً حتی صحابه فرهنگی هم نداریم و نخواهیم داشت. والدین اجازه نخواهند که فرزندانشان به دنبال ادب و فرهنگ هم بروند. اگر هم دیپلمه ادبی (فرهنگی) داشته باشیم آنهایی هستند که نتوانسته اند به دوره های تجربی یا ریاضی وارد شوند.
ماسخت نیازمند اصحاب فرهنگی هستیم که درد فرهنگی جامعه را بشناسند و جامعه را از این مسیر انحطاط حداقل دویست ساله بیرون بکشند.