ارزش ریال یا دلار؟
سخن این هفته را به مسائلی که چند ماهی است در رابطه با قیمت «دلار» وجود دارد اختصاص می دهم. اشاره به سه نکته در ابتدای بحث ضروری است.
در سفری از قزوین تا فرودگاه مهرآباد در خدمت یکی از معاونین اجرایی ریاست جمهوری همان زمان بودم. سوالی مطرح کردم که به بحث این هفته مرتبط است.
چندی پیش شاهد تیتر صفحه اول یکی از روزنامه های کثیرالانتشار تحت عنوان «راه حل 85 اقتصاددان روی میز دولت» بودم.
نظر این بنده اقتصادنادان
در کشور ما، بین مردم و معمولاً در جراید و برنامه های تلویزیونی بحث «ارزش دلار» مطرح می شود. اینجا باز بحث به تعریفهایی که داریم و شناخت درد بر می گردد.
«ارزش دلار» بحثی است که به کشور صادر کننده دلار بر می گردد. ارزش دلار در آمریکا مطرح است. آنچه که برای ما ایرانی ها مطرح است «ارزش ریال» است. چه رابطه ای بین «ارزش دلار» و «ارزش ریال» است مهم است. بپسندیم یا نپسندیم بیش از 60 درصد پول در دنیا به دلار است. یعنی اینکه کشور آمریکا آن پول را چاپ می کند. البته 20 سال پیش این عدد نزدیک به 80 درصد بود. اینکه امروز ما صحبت از پول دیگری برای تجارت خودمون مطرح می کنیم نشان از این واقعیت است که حجم دلار نسبت به دیگر پولهای موجود در جهان کمتر شده است. اروپا به جای اینکه مارک و فرانک و لیر و … داشته باشد به این توافق رسیده است که پول واحد «یورو» را ایجاد کند. این چیزی به جز ایجاد وزن قوی تری برای پول ملی آنها در برابر دلار نبوده است.
نکته مهم دیگر اینکه ایران 1 درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهد ولی 1 درصد پول جهان را تولید نمی کند. سهم ایران در تجارت جهانی 1 درصد کل جهان نیست. این ها عوامل خارجی است که بعضاً در کنترل ما نیستند.
ارزش دلار را تورم جهانی و تورم آمریکا تعیین می کند. ارزش ریال را تورم جهانی و تورم ایران تعیین می کند. بعد که ارزش دلار و ارزش ریال تعیین شد موضوع برابری این دو ارز مطرح می شود.
نتیجه تا اینجا اینکه باید تعریف خودمان را روشن کنیم و درد را بشناسیم.
موضوع تورم «شدید» در ایران موضوع جدیدی نیست. لفظ شدید به کار می برم که نشان دهم این موضوع با تورم جهانی متفاوت است. به چند نکته اشاره می کنم.
یکی از بزرگان خانوادگی که الان 92 سال دارد تعریف می کرد که در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم (دقیقا به سال مشخصی اشاره نمی کرد ولی به نظرم سال 1326 باید باشد.) کامیونی (احتمالا دست دوم) به مبلغ 12 هزار و 500 تومان می خرد. بعد از چند سالی کار کردن حدود سال 1331 آن را به قیمت 65 هزار تومان می فروشد.
یکی دیگر از اقوام که خدا رحمتش کند تعریف می کرد که در سال 1343 اتومبیلی از نوع شورلت و ساخت آمریکا به قیمت 11 هزار و 500 تومان می خرد. این اتومبیل را به یاد می آورم که به رنگ مشکی تیره بود. در سال 1354 یک اتومبیل شورلت (از نوع نوا) در ایران به مبلغ حدود 120 هزار تومان به فروش می رفت. بنده در سال 1364 یکی از آنها را به قیمت 504 هزار تومان خریدم.
در تابستان 1352 و 1353 بنده مأمور خرید گوشت در منزل بودم. به یاد می آورم که هر 50 درم گوشت در سال 1352 به قیمت 50 ریال بود که در سال 1353 ارزش آن 70 ریال شده بود. البته در آن زمان واحد کیلوگرم در همه ایران کاملاً رواج نداشت به ویژه در یزد. برای اطلاع هر 100 درم برابر با یک و نیم کیلو بود. در اواخر سال 1354 و اوایل سال 1355 بنده به همراه همسرم در شیراز زندگی می کردم که قیمت گوشت هر کیلو 250 ریال بود. البته در شیراز به دلیل مشکلاتی که برای کشتار گاه شهر در آن زمان پیش آمده بود قیمت گوشت گرانتر از یزد بود.
تورم شدید سالهای 1350 به همراه تورم در ارزش زمین همراه بود. به یاد دارم که در آن زمان شغل معاملات ملکی رواج یافته بود و قیمت زمین را روزانه با معاملات «غیر ضروری» افزایش می دادند. حال که بحث به اینجا رسید، زمان مناسب برای تعریف «ارزش ریال» است. اینکه مثالهای خود را از قبل از انقلاب می آورم، به معنی در نظر نداشتن تورم بعد از انقلاب نیست. از آنجا که برخی این ادعا را مطرح می کنند که اینها اختصاص به بعد از انقلاب دارد آنها را مطرح کردم.
تعریف «ارزش ریال»:
فرض کنید که بنده یا شما یا به شراکت زمینی را داریم. اول سال 1396 قیمت این زمین 100 میلیون تومان بوده است. قیمت آن در پایان همان سال بدون اینکه هیچ کاری روی آن زمین انجام داده باشیم (نظیر ساختن یا کشاورزی) 150 میلیون تومان شده باشد. آیا نتیجه می گیریم که سرمایه ما 50 درصد افزایش یافته است؟
خیر این برداشت که متأسفانه برداشت اکثریت بوده اشتباه است.
این به معنی پایین آمدن «ارزش ریال» است.
در جایی این مثال را مطرح کردم. برای رد نظر بنده جوابی ارائه شد که اینجا مطرح می کنم. گفته شد که فلانی که دارای یک مغازه معاملاتی (دلالی) است در ابتدا بدون سرمایه این کار را شروع کرده است. ولی امروز خانه فلان و سرمایه فلان مقدار را دارد. البته این صحبت تایید نظر بنده بود.
اشتباه ایشان در مخلوط کردن دو موضوع است. یکی تعریف «ارزش ریال» و دیگری «فرایند دلالی»
«فرایند دلالی» در رابطه با املاک به این صورت اتفاق می افتد.
دلال اولی یک معامله صوری انجام می دهد و مثلاً 1 درصد قیمت زمینی را بالا می برد و آن زمین را به دلال دیگری واگذار می کند. دلال دوم معامله صوری دیگری انجام می دهد و باز 1 درصد قیمت زمینی را بالا می برد و زمین را به دلال دیگری واگذار می کند. … این فرایند تا جایی ادامه می یابد که بنده یا شما نیاز به ساختن منزل داریم و مجبوریم زمین مورد نظر را با مثلا 20 درصد افزایش قیمت بخریم. ما که مصرف کننده هستیم 1 درصد سود دلالان را می پردازیم. «ارزش ریال» 20 درصد پایین آمده و هر کدام از 20 دلال به مقدار 1 درصد پولدارتر شده اند. اما در پایان ارزش پول آنها هم 8/0 درصد است.
دلالان به همین راضی هستند و خانه و سرمایه شان را از همین جا به دست می آورند. فرایند دلالالی با خود بی عدالتی نیز به همراه دارد.
بنده در شهرک باهنر کرمان زندگی می کنم. در آنجا میدانی به نام میدان کوثر وجود دارد که در اطراف آن حدود 20 مغازه هست. در یک زمان 11 عدد معاملات ملکی و 4 بانک در این میدان وجود داشت. این نشان می دهد که اقتصاد ما 75% دلالی است.
حال موضوع صحبتی که در سفر از قزوین تا فرودگاه مهرآباد با معاون اجرایی ریاست جمهوری آن زمان داشتم. بنده از ایشان سوال کردم که آیا در نظر ندارید «سوبسید» روی دلار را بردارید؟
قبل از اینکه جواب ایشان را مطرح کنم ضرورت دارد بیان کنم که امسال در ایام نوروز، برای دیدار عید به منزل یکی از همسایگان که همکار هم بود رفته بودم. در آنجا سوبسید روی دلار را مطرح کردم که مورد موافقت اکثریت قرار نگرفت. شاید برای خواننده هم همین نظر مطرح باشد که دولت سوبسیدی برای دلار در نظر نمی گیرد.
جواب معاون محترم این نبود که دولت سوبسیدی برای دلار در نظر نمی گیرد. ایشان مستقیم به اصل مطلب توجه کرد و در جواب گفت:
تعیین «ارزش ریال» ممکن است به روشهای مختلف انجام شود. یک از مواردی که ایشان مطرح کرد نظر بنده هم هست. ایشان گفت که یکی از راههای تعیین «ارزش ریال» برمبنای نرخ تورم داخلی منهای نرخ تورم جهانی (میانگین جهان) است.
البته موارد دیگری هم مطرح است که در همان دیدار عید هم مطرح شد و آن قدرت خرید مردم است. به نظر بنده هردوی این موارد باید در نظر گرفته شود. یعنی:
تعریف مستمر «ارزش ریال» بر مبنای نرخ تورم داخلی و جهانی و نگه داشتن قدرت خرید ثابت برای میانگین مردم است. ثابت نگه داشتن ارزش ریال در شرایط تورمی و ایجاد تشنج برای به روز کردن قیمت آن مورد جدیدی نیست و در گذشته مشاهده شده است. این که دولتی (از دولتهای گذشته ما) هفت سال نرخ برابری ریال نسبت به دلار را در بدترین شرایط تورمی ثابت نگه دارد به معنی «سوبسید روی دلار» است.
سوبسید روی دلار عاملی برای وارد شدن «شُک» به نظام اقتصادی کشور بعد از چند سال ثابت نگه داشتن قیمت برابری ریال نسبت به دلار است. بعد از چند سال ثابت نگه داشتن تقریبی قیمت ریال نسبت به دلار به همراه افزایش چند برابری این نسبت در مدت کم بد بوده و با هیچ معیاری قابل دفاع نیست. بد بودن این روند از آنجاست که نهایتاً با ضعیف شدن قدرت خرید مردم همراه است. در سالهایی که قیمت دلار تقریبا ثابت بوده تورم مهار نشده است. وجود تورم در سالهایی که نسبت برابری ریال و دلار ثابت بوده عامل جهش قیمت دلار است. ولی این جهش خود تورم جدید به همراه دارد که نتیجه آن کم شدن قدرت خرید مردم است.
تا اینجا به تعریف «ارزش ریال» رسیدم.
قصد دارم که ادامه بحث را به طرح درد معطوف کنم. به شکلی این درد به بحث دروغ گفتن که قبلا مطرح نمودم و کنار گذاشتن روشهایی که برای رسیدن به هدف انتخاب می کنیم باز می گردد. بحثی که در جریان انقلاب با مارکسیستها داشتیم این بود که «هدف» مسیر را توجیه نمی کند. آنچه اونها مطرح می کردند برای رسیدن به حاکمیت «کارگر» هر روشی را می توان اختیار کرد. نظر «ما» این بود که نمی توان هر مسیری را برای رسیدن به هدف انتخاب نمود. مسیر به اندازه هدف باید پاک باشد.
درد در تعریف «سعادت» است. تعریف «سعادت» را به مباحث هفته های آینده موکول می کنم.
«درد» در اقتصاد و تعیین قیمت «ارزش ریال» به نگاه بخشی از «مردم ما» در راه به دست آوردن ثروت یا تمکن مالی است. بحث بنده بر می گردد به این شعر مولوی:
یکی بر سر شاخ بن می برید
خداوند بستان نگه کرد و دید
بگفتا گر این مرد بد می کند
نه با من که با نفس خود می کند.
بخشی از مردم در کشور (که پتانسیلهای بسیاری برای توسعه وجود دارد) ما با انتخاب مسیرهای نامعقول برای ثروتمند شدن نه تنها به جامعه بلکه به خود بد می کنند. و متعصفانه اصحاب فرهنگ به این موضوعات توجهی ندارند و به مسائل فرعی می پردازند. به عقیده بنده مردم ایران از شصت سال قبل (یا آنچه بنده به یاد می آورم پنجاه و پنج سال) فقیرتر نیستند. آنچه تفاوت دارد سطح «قناعت» مردم است.
قناعت رخت بر بسته است.
البته باید به این نکته توجه کرد که بحث «قناعت» به معنی پذیرش فقر نیست. بحث قناعت به معنی بهترین استفاده از طبیعت (و کره زمین) و شرایط عادلانه از فضایی که یک جامعه در آن زندگی می کند است.
(نفایس الفنون):
ز عالم به دست آوری گوشه ای
به صبر و قناعت خوری توشه ای
فردوسی:
قناعت توانگر کند مرد را
خبرکن حریص جهان گرد را
سعدی:
درویش را که ملک قناعت مسلم است
درویش نام دارد و سلطان عالم است
ناصر بخاری:
ز پیر جهان دیده کردم سوءالی
که بهر معیشت ز مال و بضاعت
چه سرمایه سازم که سودم دهد گفت
اگر میتوانی قناعت قناعت
سلمان ساوجی:
در قناعت که ترا دسترس است
گر همه عزت نفس است بس است
جامی:
بچندین شوق استغنای همت بین کزان عارض
قناعت میکند آیینهء چشمم به تمثالی
صائب (از آنندراج ).
تیزخشمی، زودخوشنودی، قناعت پیشه ای
داروی هر دردمندی چار هر بیچاره ای
بنده به هیچ وجه قصد ندارم و اعتقاد ندارم که قرار نیست ثروتمندی وجود داشته باشد. بحث بنده «راه» ثروتمند شدن است که باید با اخلاق همراه باشد. عدالت به ما دیکته می کند که ثروتمند شدن، دانشمند شدن، هنرمند شدن و غیره یا نشدنهای وابسته آنها همه به استعدادهای هر فرد متکی است. هر فرایندی خارج این بی عدالتی است. مثلا کمونیسم با مساوات قصد به وجود آوردن آنها هست که خود بی عدالتی هست. همانجا هست که به آنها اشاره می کردیم که مسیر همان اندازه باید درست باشد که هدف درست است. البته کمونیستی دیگر وجود ندارد.
پس درمان چیست. اجازه بدهید بنده اقتصادنادان یک نسخه اقتصادی پیچیده وارد دنیای اون 85 اقتصاددان شوم.
- پشتیبانی قضایی از چک برداشته شود. (بر طبق برنامه ای)
این موضوع هم از نظر اقتصادی مهم است هم از نظر قضایی. برای خیلی ها ممکن است به دلیل غرق شدن در معاملات بر مبنای چک این مطلب غیر قابل پذیرش باشد. ولی در خیلی از کشورها انجام داده اند و مشکلی ایجاد نکرده است.
- معاملات در زمین و سکه و ارز به قصد سود از اعتبار ساقط گردد.
به این معنی که زمین را کسی بخرد که قصد انجام کاری بر روی آن دارد. بنده از شما نخرم و به نفر بعدی بفروشم. سکه و ارز هم همین جور. اجرای این سیاست در رابطه با زمین و سکه و ارز روشهای مختلفی را می طلبد.
- حذف سود از سیستم بانکی (یا ربا)
بحث ربا و تورم همانند مرغ و تخم مرغ است. لذا هنوز نظام اسلامی ما نتوانسته که به این نتیجه برسد که نظام بانکی موجود همراه با ربا هست یا خیر.
در یکی از کشورهای غربی (که معمولاً دو حزب حاکم است) سالهای پیش شخصی کاندید ریاست جمهوری بود. ایشان که از یکی از دو حزب بود، برنامه خود را به این صورت مطرح کرد که تا کنون این حزب با کنترل تورم ایجاد رکود می کرد و بیکاری رشد می نمود. حزب دیگر به دنبال حذف رکود و ایجاد کار تورم را باعث می شد.
ایشان اعلام کرد که برنامه او هیچکدام از اون دو نیست. ایشان برنامه خود را در چارچوب کاهش سود بانکی مطرح نمود و موفق هم شد. با کاهش سود بانکی هم توانست تورم را کنترل کند و هم توانست گشایش اقتصادی ایجاد نماید.
هرزمان ادعا شود که نظام بانکی موجود با ربا همراه است به این نکته اشاره می شود که اگر امروز 100 تومان به حساب بگذاری بعد از یکسال به دلیل تورم (خوش بینانه) 80 ریال (به دلیل پایین آمدن ارزش ریال) خواهد شد. امروز کشور نامسلمان ژاپن هر گونه سودی را از سیستم بانکی حذف نموده است و تا آنجا که قابل پیش بینی است تورم را در فضای اقتصادی ژاپن نمی بیند.
جواب این است که تورم را کنترل کنید تا بتوان ربا را از نظام بانکی حذف کرد. کنترل تورم هم عزم دولت و ملت را نیاز دارد. کنترل تورم و گشایش اقتصادی با حذف دلالی از نظام اقتصادی ممکن است.
- حذف همه نوع «سوبسید بی برنامه» از نظام اقتصادی
بنده به آن معاون محترم ریاست جمهوری عرض کردم که چرا «سوبسید» روی دلار را حذف نمی کنید؟ البته نظرم این نبود که این سوبسید حذف شود و بس. منظور بنده این بود که این سوبسید حذف شود ولی حرکتهای دیگری هم در کنار آن باید انجام شود. مثلاً به فرض قرار است از ابتدای سالی نرخ نسبی دلار و ریال را بر اساس عرضه و تقاضا انجام شود. لازم است از این زمان برنامه دولت پشتیبانی از حقوق بگیران را دنبال کند. به این معنی که حقوق آنها را هرماه با ثابت نگه داشتن قدرت خرید آنها قرار دهد. در کنار آن کمکهایی را تنها به دهکهای در آمدی پایین برقرار نماید. برنامه باید به گونه ای باشد که دلالان از صرافت دلالی بیرون بیایند و به سمت «کار» سوق داده شوند.
به امید نظام اقتصادی مبنی بر کار و حذف تورم، سوبسید، ربا و دلالی و حذف چک از بازار