زهی سعادت
نتوانستم که موضوع این هفته را چیزی به جز موضوع تحریمها و قرار رئیس جمهور آمریکا برای تشدید تحریمها علیه ایران در نظر نگیرم.
موضوع این هفته با بحثهای قبلی «تعریف سعادت»، «تعریف دولت» و «سرطان دروغگویی» در رابطه است.
به ویژه سوالی که چند روز پیش یکی از دوستان از بنده پرسید که:
فکر می کنی با تشدید تحریمها چه اتفاقی می افتد؟
جواب بنده این دو مورد بود.
- تا آنجا که می دانم، اقتصاد جهانی (اقتصاد کل کره زمین) یک اقتصاد بسته است. ما زمینی ها از نظر اقتصادی با هیچکدام از سیارات دیگر چه در منظومه شمسی و چه در خارج آن ارتباط نداریم به ویژه ارتباط اقتصادی نداریم!
- ضمناً به یاد می آوریم، اوایل انقلاب که در خارج درس می خواندم یکی از ایرانی ها که به خارج از ایران آمده بود در جایی مطرح می کرد که سهم نفت «ما» را بدهید، ما دیگر با ایران کاری نداریم!
ایشان باشنیدن جواب بنده پرسید، منظورت چیست؟ گفتم تو بخوان تمام حدیث را!
ولی به خوانندگاه عزیز می گویم که منظور بنده چه بود؟
قبل از اینکه منظورم را مطرح کنم به چند نکته باید اشاره کنم.
مردمی که با خون و خون ریزی سرزمین قاره آمریکا را از سرخپوستان گرفته اند بیش از 500 قرارداد با آنها بسته اند و سرخپوستان را مجبور به سرنهادن به قراردادها کرده اند و سهم حداقلی خود را در این قراردادها انجام نداده اند. قراردادهایی که به جمع شکست خورده تحمیل می شده است.
آمریکایی ها قراردادی مشابه با «برجام» با کشور دیگر آسیایی سالها پیش بستند و زمانی که آن کشور به تعهداتش در قرار داد عمل کرد، آنها قرار داد را زیر پا گذاشتند.
فاجعه از این بیشتر است که دولتهای کشورهای جهانی علاقه ای به اجرای تحریمهای آمریکا ندارند ولی قلدری اینقدر زیاد است که نمی توانند مخالف خواستهای آمریکا عمل کنند. در حقیقت خواست آمریکا بر خواست جوامع بین المللی غالب است. دولتهای دیگر مجبور هستند یک قانون داخلی آمریکا را رعایت کنند.
اکنون با توجه به این نکات در رابطه با جواب خودم توضیح می دهم.
اقتصاد بسته؟ این که دنیا یک اقتصاد بسته دارد، چرا ما باید اقتصاد خود را تا این حد به اقتصاد دیگر کشورهای جهان گره بزنیم؟ چرا اینقدر باید اقتصاد ما به نفت وابسته باشد؟
آیا کشور چین که سالها اقتصاد بسته داشت، امروز حرفی برای گفتن در اقتصاد دنیا ندارد.
چرا نتوانیم اقتصاد مقاومتی یا با هر نام دیگر را عملی کنیم؟ البته ما نیاز به اقتصاد کاملاً بسته نداریم.
اینها مطالبی است که به عنوان یک ملت باید جواب دهیم.
موضوع دوم: سهم نفت
این وابستگی به نفت، برخی نادان را بر این می دارد که سهم آنها از نفت کجاست؟ افرادی نظیر «مرخ» وجود دارند که اموال ایران را به خارج از ایران منتقل کنند. حتماً دلیل آنها همان دلیل سهم نفت است.
لازم است که اینگونه افراد را به رئیس جمهور آمریکا حواله دهیم تا پول نفتشان را از او بگیرند.
به این شعر «ایرج میرزا» توجه کنید.
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر/ لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد
در مرض موت با اجازه دستور / خادم او جوجه با به محضر او برد
خواجه چو آن طیر کشته دید برابر / اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد
گفت چرا ماکیان شدی، نشدی شیر / تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است / هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد
ما برای قوی شدن نیاز به تکنولوژی داریم. نیاز به موشک داریم. نیاز به اسلحه داریم. باید همه اینها را خودمان بسازیم. کسی که غیر از این برای ما بخواهد، دنبال تحقیر ما هست. امیدواریم که هیچوقت نیاز نباشد که از آنها استفاده کنیم.
ولی باید از دور و بر خودمان درس بگیریم.
آن کشور قدرتمند، شوروی، با همه قدرت و نیروی نظامی که داشت خیلی ساده و با حرکت کوچک از هم پاشید. همه سرزمینهایی که در دوران روسیه تزاری از ایران و از جاهای دیگر با نیروی نظامی به دست آورده بود، یک شبه به سادگی از دست داد. همه کشورهایی که بعداز جنگ جهانی مستعمره او شده بودند از دست رفتند.
پس قوی شدن چگونه است؟
- ملت یک پارچه (البته منظور من ملت یک عقیده نیست). به همان صورتی که در بلایا ظاهر می شویم.
- جامعه ای که ارتباط بین اجزای خود را بر مبنای اخلاق برقرار کند.
- حذف دروغ و ترس از جامعه (رسیدن به صداقت و شجاعت).
- برچیدن دلالی به عنوان راهی برای متمول شدن.
- برقراری نظام کار برای رسیدن به ثروت که عین عدالت است.
- ملت شاد (ملتی که سعادت را در شاد بودن ببیند.)
- برای رسیدن به این مهم، تلاش «اصحاب فرهنگ» را می طلبد.
انتظار نمی رود که همه جامعه بتواند به این مهم برسد. ولی نیاز به یک «جرم بحرانی» هست. «جرم بحرانی» عامل انفجار است. ولی این انفجار، به جای تخریب سازنده است.