تعریف دولت 2
از ابتدا مطرح نمودم که برای نگاه صحیح به هر مسئله، نیاز است که آن را خوب بشناسیم. در سخنهای قبلی تحت عنوان وای از تعریف و در مبحث تعریف دولت و با عنوان تعریف سعادت و طفلی به نام شادی مطالبی را بیان نمودم. از ابتدا قصد بنده از این سایت و موضوعهایی تحت عنوان «کمی خارج از دنیای فیزیک» این بود که به مشکلاتی که در ایران با آن روبرو هستیم بپردازم.
در بسیاری موارد در بررسی مسائل جایگاه علت و معلول را به درستی نمی شناسیم. معروف است که مرغ یا تخم مرغ کدام علت و کدام معلول است؟
چند مثال می زنم:
در کرمان خیابانی به نام بحرالعلوم در شهرک مشهور به باهنر وجود دارد. در یکی از کوچه های این خیابان مدرسه ای به نام بحرالعلوم نیز هست. بنده که از ابتدای پا گرفتن این شهرک و در زمانی که خیابانها و کوچه های آن خاکی بودند در آنجا زندگی می کردم می دانم که ابتدا مدرسه بحرالعلوم در این منطقه راه اندازی شد و بعداً کمیته نظارت با نام گذاری نام خیابان را بحرالعلوم گذاشت. علت مدرسه بحرالعلوم و معلول خیابان بحرالعلوم بود. تقریباً از هرکس که سوال کنی علت را خیابان بحرالعلوم و معلول را مدرسه بحرالعلوم می داند.
قبلاً نوشته بودم که سردخانه ای در کرمان موتور برقی داشت که با قطع برق به صورت خودکار روشن می شد. مردم شکایت کرده بودند که سردخانه موتوری دارد که با روشن شدن برق قطع می شود!
در بحث تعریف دولت مطرح نمودم که مردم در جوامع مختلف تعریفی از دولت دارند و رفتار و انتظارهای آنها از دولت براساس آن تعریف شکل می گیرد.
چند مثال مطرح کردم. یکی انگلستان دیگری آلمان و سومی کشور عزیز خودمان بود.
هر آلمانی دولت را حسابدار مردم می داند.
هر انگلیسی دولت را مشاور خان و مردم را رعیت می داند. خان هم شاه یا ملکه انگلیس و اعیان هستند. آمریکایی ها خواستند این تفکر را در انگلستان تغییر دهند ولی موفق نشدند. در انگلستان جمعی را تحت عنوان جمهوری خواهان پشتیبانی کردند و خانواده سلطنتی را بد نام نمودند. ولی نتوانستند باورهای مردم را تغییر نمایند. مردم انگلستان با همین ساختار موافقند و تنها به دموکراسی موجود در چارچوب همان چیزی شبیه «مشروطه» راضی و قانع هستند.
تعریف ما از نسبت مردم و دولت همانند خانواده و پدر است.
باید به این نکته نیز توجه شود که تعریف ما با تعریف انگلیسی از دولت متفاوت است. از نظر ما و از نظر یک انگلیسی کلمه دولت به مجموعه خاصی اشاره دارد. در تعریف ما از دولت، دولت مجموعه نظام است. ولی در تعریف انگلیسی کلمه دولت به تنها دستگاه مجریه اتلاق می شود. بلکه حتی ملکه و خانواده او را بخشی از دولت نمی داند. قاضی بخشی از دولت نیست. ولی زمانی که می گوئیم نسبت مردم به دولت همانند خانواده و پدر هست، منظور ما از دولت کل نظام بوده و منظور ما تنها دستگاه مجریه نیست.
زمانی که در این موارد یا حتی موارد دیگر صحبت می کنیم، الفاظی را به کار می گیریم که ممکن است تعریف آن بین دو نفر متفاوت باشد.
حال به بحث اصلی که زمانی که ما نسبت نظام و مردم را همانند پدر و خانواده می دانیم چه انتظاری را داریم می پردازیم.
همانند قبل تکرار می کنم که از نظر بنده این تعریف از دولت یا نظام می تواند خوب باشد یا می تواند بد باشد. بسته به این است که با آن چگونه برخورد کنیم.
این تعریف از دولت یا نظام چه شرایطی را برای ما به وجود می آورد؟
لازم است به خانواده و نقش پدر و دیگر اعضای خانواده توجه کرد.
- پدر حرف آخر را می زند.
- پدر تأمین مالی و نیازهای خانه را انجام می دهد.
- پدر به نظر افراد خانواده گوش می کند. ولی تصمیم نهایی را ممکن از خارج از نظر آنها بگیرد.
- پدر در برخی موارد بنابر رأی اکثریت عمل می کند ولی در دیگر موارد با توجه به نظر افراد خانواده خود تصمیم می گیرد.
- پدر بنا به مورد از فرزندان و مادر برای تأمین مالی خانواده کمک می گیرد.
- اعضای خانه به ویژه فرزندان به پدر در تأمین امنیت خانه کمک می کنند.
- …
زمانی که همه در خانه به وظایفشان به خوبی عمل کنند، خانواده پیشرفت خواهد داشت.
زمانی که فرزندی از پدر یا مادر خود ناراضی باشد (به دلیل درست یا نادرست)، ممکن است به وظایف خود عمل نکند، یا درس نخواند، یا معتاد شود، یا از خانه فرار کند یا با دشمنان دوست شود، یا به خانه خیانت کند، یا …
دقت کنید که نوشتم به دلیل درست یا نادرست، به دلیل منطقی یا غیر منطقی
در اینجا قصد ندارم نتیجه بگیرم که به هر دلیلی فرزند مسیر ناصحیحی را انتخاب نماید مقصر پدر یا مادر هستند. ممکن است فرزند به دلایلی خارج از خانه از پدر یا مادر خود ناراضی و گله مند باشد. ممکن است پدر یا مادر تربیت مناسبی را در خانه اعمال کنند ولی فرزند ناخلف باشد. یا اینکه ممکن است فرزند به نوعی بیماری دچار باشد.
هم چنین پدر ممکن است آگاهانه یا نا آگاهانه به وظایف خود به درستی عمل نکند. پدر خود ممکن است معتاد باشد. پدر ممکن است به شغلی ناصحیح مخارج خانه را تهیه کند. پدر ممکن است عامل همه ناراحتی های اعضای خانه باشد.
بنده در مدت زمانی که در دانشگاه کار می کردم، با دانشجویانی سروکار داشتم که مشکلات خودشان در خانه را مطرح می کردند و کمک می خواستند. ارزیابی بنده این بود که بعضاً اشکال از دانشجو بود و بعضاً مشکل را والدین دانشجو ایجاد می کردند.
نکته دیگر اینکه امروز نقش پدر یا والدین با شصت سال پیش متفاوت شده است.
در گذشته اگر پدر مغازه یا مزرعه ای داشت، فرزندان خود را در زمان مناسب در مغازه یا مزرعه به کار می گرفت. امروزه، والدین (پدر) تلاش می کند که فرزندان آموزش ببینند.
به این نکته اخیر از دو جهت یا دو دیدگاه می توان نگاه کرد.
از منظر خانواده، پدر یا والدین مسئولیت کار و آینده فرزندان را به دوش دولت (نظام) گذاشته اند. در صورتی که قبلاً اینچنین نبوده است.
از منظر دولت و مردم، دولت موظف است که برای افراد و مردم کار ایجاد کرده و معاش آنها را آماده سازد.
این تضادی است که جامعه کنونی ما با آن روبرو است.
پس، زمانی که ایرانی دولت (نظام) را پدر و مردم را خانواده می داند، شرایط خاص خود را به وجود می آورد. گرفتن مالیات از طرف دولت یک موضوع ناعادلانه مطرح می شود. بعضا می بینیم که صنفی از مالیاتی که می دهد ناراضی هست. به عنوان نمونه در زمانی پزشکان مخالف دادن مالیات بودند. این موارد را می توان در چارچوب تعریف ما از دولت مورد بررسی قرار داد.
موارد دیگر اینکه:
دموکراسی به سبک اروپایی دیگر در جامعه ای که دولت (نظام) را پدر می داند مفهومی ندارد. دولت (نظام) در مواردی باید نظر مردم را بداند (وشاورهم) و خود تصمیم بگیرد. بعضاً بنا بر رأی اکثریت تصمیم می گیرد.
دفاع از وطن شکل دیگری به خود می گیرد. اگر فرزند از پدر راضی باشد، از خانواده دفاع می کند. اگر راضی نباشد ممکن است سرکشی نموده و به امنیت خانه لطمه بزند.
دقت کنید که نوشتم ممکن است.
خیانت به کشور مفهوم دیگری را خواهد داشت.
هجرت یا فرار از کشور مفهوم خاص خود را خواهد داشت. هجرت مشابه با فرزندی است که ازدواج کرده و از خانه بیرون می رود و فرار از کشور شبیه به فرزندی است که از خانه فرار می کند.
شعار خدا، شاه، میهن دیگر نشان از دیکتاتوری نیست.
در پایان این بحث معیاری را برای شناخت عملکرد دولت (نظام) بیان می کنم.
اگر آماری از جوانان (سنین 18 تا 50 سالگی) تهیه شود که آیا از پدر (والدین) خود راضی هستید؟ و جواب «آ» درصد باشد.
بعد آماری از مردم بگیریم که آیا از دولت (نظام) راضی هستید؟ و جواب «ب» درصد باشد.
اکنون اگر «ب» بزرگتر از یا تقریباً برابر با «آ» باشد، به این معنی هست که دولت یا نظام خوب عمل می کند. در غیر اینصورت دولت یا نظام بد عمل می کند و باید در روش خود تجدید نظر کند.
شناخت تعاریف مردم از اصطلاحاتی که به کار می گیرند بسیار مهم است.