چگونگی نگاه
سخن این هفته را به چگونگی نگاه به (همه ابعاد) زندگی اختصاص می دهم. این مطلب در حقیقت ریشه بحث بنده در این سایت است.
روزی در یک جمع خانوادگی بودم که بحث از دوربینهای کنترل سرعت در شهر یزد شد. هرکسی از این باب بحثی می کرد. محور بحثها این بود که وجود دوربینهای کنترل سرعت در شهر یزد راهی برای ایجاد در آمد برای راهنمایی و رانندگی و کمک به بودجه مملکت است. اینجانب ساکت بودم. در یک لحظه نگاه همه به طرف بنده شد. نهایتاً نظرم را در این رابطه بیان کردم. اجازه بدهید قبل از بیان نظر خودم توضیحی بدهم.
در 35 سال گذشته که خدمت کرده ام، به این موضوع توجه داشته ام که مسئولین هرگاه تغییر خاصی را در بخشی از جامعه در نظر داشته اند، آن برنامه را به عنوان نمونه در یکی از شهرها یا استانها اجراء می نمودند. اگر برنامه مورد نظر در آن شهر یا استان موفق بود، آن برنامه در سطح ملی اجراء می نمودند. این موضوع را به دفعات در برنامه های آموزش و پرورش دیده ایم. اتفاقاً در برخی موارد کرمان به عنوان شهری (یا استانی) که برنامه در آن اجراء و امتحان می شد بود. در یک مورد به یاد می آورم که برنامه ای در آموزش و پرورش کرمان به اجراء در آمد که موفق نبود و بعداً برنامه دیگری را در سطح ملی اجراء نمودند. شاید برنامه های دیگری را در استانهای دیگر اجراء نموده بودند.
نظری که بنده در مورد دوربینهای کنترل سرعت در شهر یزد مطرح کردم این بود که یزد برای آزمایش انتخاب شده و این دوربینها را نصب کرده اند تا اگر موفق بود و آمار تصادفات شهری، میانگین سرعت در شهر و اشکالهای دیگر رانندگی در شهر به این وسیله حل شد، آن را به عنوان یک برنامه در همه کشور اجرا نمایند. احتمالاً این برنامه در یزد موفق نبوده و نتیجه دلخواه را نداده است. لذا در جای دیگر اجرا نشده است.
جالب این که زمانی که این مطلب را می نوشتم و به اینجا رسیدم تصمیم گرفتم که عکسی از دوربینهای سرعت گیر از اینترنت بگیرم و نوشته خودم را رنگین کنم. به مطلبی که در شکل آورده ام رسیدم!! به تاریخ آن دقت کنید. این را دلیل برداشت درست از موضوع می دانم.
اکنون سوال اینجاست که چرا این برنامه موفق نبوده است؟
دلیل آن را در عدم شناخت صحیح از مردم و باورهای آنه توسط کسانی که این برنامه را پیشنهاد داده اند می دانم. چیزی که همیشه بنده را از این دوربینها آزار می داد، انتخاب سرعت مجاز نامناسب بود. در امتداد بلوار شهید پاک نژاد و بلوار دانشجو زیر یا روی پلها به عنوان مثال زیر پل میدان امام حسین سرعت مجاز را 60 کیلومتردرساعت انتخاب کرده اند. در اینجاها حتی سرعت 100 کیلومتردرساعت هم خطر ساز نیست.
ضروری می دانم که مطرح کنم در جاده یزد – انار در تقاطع مهریز پلی ساخته شده است تا ترافیک جاده ای را از ترافیک محلی جدا کند. ترافیک جاده ای باید زیر پل عبور کند. در جاده ای که طبق تعریف سرعت مجاز باید 110 کیلومتردر ساعت باشد، در زیر این پل 60 کیلومتردرساعت تعیین شده است!!!! این پل ساخته شده است که ترافیک محلی با ترافیک جاده ای جدا شود. پس باید سرعت مجاز 110 کیلومتردرساعت باشد. اگر دوربین کنترل سرعت هم گذاشته شود مشکلی را حل نمی کند. تنها نارضایتی و اینکه دوربین گذاشته شده تا از مردم پول بگیرند در ذهن مردم ایجاد می کند.
موضوع بحث بنده هم این است که اگر شناخت درست از مردم و تعریفهای مردم وجود نداشته باشد، هیچ برنامه ای موفق نخواهد بود. برنامه ای موفق است که براساس شناخت درست از مردم و تعریفهای مردم به وجود آید. موضوع ترافیک و راه حل آن را به بحثهای آینده موکول می کنم. در اینجا تنها به عنوان مثال این بحث را مطرح کردم.
موضوعی که در نظر دارم در این هفته به آن نگاه کنم، تعریف مردم از دولت و حکومت است.
تعریف مردم ایران از دولت و حکومت (اکثریت قریب به اتفاق) به گونه ای است که نسبت دولت یا حکومت به مردم را همانند پدر به خانواده می دانند. حال این چه نتایجی دارد. قبلاً هم در این زمینه صحبت کرده ام. نکاتی دیگر را در این هفته مطرح می کنم.
با این تعریف در نظر بگیرید که #خانواده_ی_سالم داشته باشیم. دقت کنید که منظور بنده از #خانواده_ی_سالم خانواده ای است که پدر، مادر و فرزندان همه از نظر فکری، عقلی، روانی و غیره سالم باشند. رابطه بین اجزای خانواده به خوبی تعریف شده باشد. این خانواده به طور اطمینان رشد می کند. یک #خانواده_ی_ناسالم خانواده ای است که حداقل یکی از اجزای آن یا روابط بین اعضاء ناسالم باشد. این خانواده به طور حتم رشد نمی کند.
لازم می دانم به این نکته اشاره کنم، که بیان این مطلب به معنی تأیید یا عدم تأیید این تعریف دولت یا حکومت نیست. هدف بنده بیان یک حقیقت است. هدف بنده چگونگی گرفتن نتیجه خوب از این تعریف است.
تعریف مردم آلمان (به عنوان نمونه) از دولت یا حکومت به گونه دیگری است. آنها دولت یا حکومت را حسابدار مردم می دانند. این تعریف نتایج دیگری را دارد. در شرایطی این تعریف #حکومت_هیتلر را می سازد و در شرایطی این تعریف #حکومت_ویلی_برانت را می سازد.
تعریف ایرانی از حکومت می تواند #حکومت_شاه_عباس را در شرایطی و #حکومت_ناصرالدین_شاه را در شرایط دیگر بسازد.
بیان یک نکته دیگر نیز در این بحث ضروری است که تعریف ایرانی تنها مختص ایران نیست. بلکه اکثر ملتهای منطقه و اطراف ایران همین تعریف را دارند. اخیراً تفسیری را از یکی از تلویزیونهای یکی از کشورهای اطراف می شنیدم که همین تعریف را برای حکومت بیان می کرد.
جالب این است که حتی ایرانی هایی که به خارج از ایران مراجعت کرده اند پس از سالها زندگی در خارج باز در ضمیر ناخود آگاهشان همین تعریف را از حکومت دارند. به نظری که یکی از خوانندگان سایت بنده داده است توجه کنید. ایشان نوشته است:
«خاک بر سر آن دسته افرادی که به دستور زنده یاد شاهنشاه آریامهر به خرج دولت برای فراگیری علم و فنون به اروپا و آمریکا رفتند و در برگشت به میهن …»
در نظر ندارم با ایشان یا هر کدام از عزیزانی که نظری در رابطه با مطالب سایت بنده می نویسند جدل کنم. آوردن این اظهار نظر برای بیان این مطلب است که ایشان بعد از مدتها زندگی در غرب (حدس بنده) هنوز تعریف او از دولت یا حکومت به معنی پدر برای خانواده است. بورس دادن به افراد را به دستور حاکم و به خرج دولت می داند. اگر یک آلمانی بود می گفت از محل مالیات مردم نه به دستور حاکم و به خرج دولت بورس داده شده است.
آخرین نکته ای که در پایان این بحث ضرورت می دانم مطرح شود، اینکه تغییر این تعریفها در ذهنیت هیچ جامعه ای یک شبه نمی تواند اتفاق بافتد. البته اگر جمعی فکر کنند که تعریفی در یک جامعه مشکل زا است تغییر آن نیاز به زمان و نیاز به وجود #اصحاب_فرهنگ هست. وجود #اصحاب_فرهنگ می تواند با همین تعریف #حکومت_شاه_عباس را به وجود آورد و نبود آنها #حکومت_ناصرالدین_شاه را ایجاد می کند.
همین نتیجه را می توان در شرایط تعریف آلمانی از حکومت گرفت. نبود #اصحاب_فرهنگ یا اشتباه آنها در آلمان #حکومت_هیتلر را می سازد و وجود #اصحاب_فرهنگ با همان تعریف آلمانی از دولت #حکومت_ویلی_برانت را به وجود می آورد. بنده اعتقاد به اشتباه #اصحاب_فرهنگ در آلمان بعد از جنگ جهانی اول تحت شرایطی که پیمان (ننگین) ورسای بر آلمان تحمیل کرده بود عامل تشکیل #حکومت_هیتلر در آن کشور است.
شناخت تعریفهای مردم به ویژه برای #اصحاب_فرهنگ و برنامه ریزان ضروری است.
تعریفهای مردم را نمی توان یک شبه تغییر داد اگر که بتوان آن را تغییر داد.
برنامه هایی که بدون شناخت تعریفهای مردم ریخته شود موفق نیست.