دولت یا پدر
باز این بحث را به چگونگی نگاه به زندگی اختصاص می دهم. برای این بحث نگاهی به اینترنت زدم و عبارت «#دولت_مانند_پدر » را جستجو کردم. مطالب زیادی را دیدم.
یکی اینکه در یکی از بنگاههای خبری نوشته بود که پدری از دولت سوال کرده است که چرا قاتل دخترش اعدام نمی شود.
این نکته موضوع بنده در این هفته نیست. ولی آن را مطرح کردم تا بیان کنم که از دید قانون اساسی دولت همان «قوه مجریه» است و از دید همین قانون سه قوه از هم جدا هستند. ولی از دید مردم دولت به معنی کل سه قوه است. این به دلیل همان «تعریفهای درونی جامعه و نا خودآگاه» است.
موضوع دیگری دیدم که با بحث اینجانب ارتباط پیدا می کند و از آن تصویر گرقتم تا در اینجا به عنوان مرجع بیاورم.
معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری منطقه هفت شهرداری تهران در سال 1389 سلسله نشستهایی را ترتیب داده است که تحت عنوان «یک کتاب، یک نویسنده» مسائل روز را بررسی نماید. در تاریخ 13 شهریور همان سال در یکی از جلسات از نویسنده کتاب «نفحات نفت» (آقای رضا امیرخانی) دعوت می نماید. ایشان (احتمالاً) در کتاب مطرح کرده است که:
«دولت ما در نقش پدر خانواده است و مادر همان منابع طبیعی کشور هستند و طلای مادر، منابع نفتی است. و …». بنده کاری به بقیه عبارت ندارم. این را مطرح کردم که بیان کنم تعریف مردم ایران از دولت همان پدر برای خانواده است.
باز به نظر بنده این تعریف نه خوب و نه بد است. باید یا آن را پذیرفت یا آن را تغییر داد. عوض کردن آن به این سادگی نیست. و حتی اگر افرادی (مثلاً اصحاب فرهنگ) در نظر داشته باشند آن را عوض کنند کار یکی دو سال یا حتی ده بیست سال نیست. یکی از خوانندگان در ایمیلی که قبلاً به بنده ارسال کرده بود، مرا به باد انتقاد گرفته بود. او حتی با زدن برچسب که بنده طرفدار دیکتاتوری هستم، با این نظر بنده مخالفت کرده بود. طبیعتاً بدون اینکه خود را معرفی کند، با امضای طرفدار دموکراسی پایان داده بود.
تأثیر این تعریف از دولت در جامعه و شکل گیری برخی اتفاقات جای بررسی دارد. یکی از اثرهای این تعریف و این نگاه پیروزی در جنگ در برابر صدام بود. صدام که همه دنیا با او همراه بودند در برابر ملت ایران شکست خورد و نتوانست به هیچ یک از اهدافش برسد. حتی مجبور به ادامه قرار داد 1975 شد. به نظر بنده نگاه رزمندگان به دفاع از مملکت در چارچوب این نگاه از دولت بود.
تأثیر دیگری که از این تعریف می توان دید به وجود آمدن اشخاصی نظیر «مرخ» (ب عنوان فرزندان خانه) و بردن میلیون یا میلیاردها دلار به کشورهای خارج از ایران است. البته این اثر یک اثر منفی است. از دید بنده فرزندی از خانواده مبلغی را برداشته و دیگه به خانه برنگشته است.
تأثیر منفی دیگر اینکه «بخشی» از جامعه افرادی هستند که به منافع ملی توجه نمی کنند و منافع شخصی یا گروهی را بر منافع ملی ترجیح می دهند. این بخش از فرزندان خانه (حتی اگر کم باشند) امکان ضربه زدن به منافع ملی را دارند. نگاه بنده به کسانی است که جامعه را در حداقل یک قرن گذشته با اقتصادی همراه با تورم شدید و کاهش پی در پی پول ملی روبرو ساخته اند. زمانی ارزش یک دلار کمتر از 10 ریال بوده خارج از اینکه دلار هم ارزش خود را (نه به اندازه ریال) از دست داده است. دلار در نیم قرن گذشته نود درصد ارزش خود را از دست داده است.
بعد از نوشتن این متن و دز زمان بازنگری آن نیاز دانستم این مطلب را اضافه کنم. در یک کانال تلگرام که اخیرا با تعدادی از هم سنهای خودم که سابقه شناخت طولانی داریم ارتباط ایجاد شد. در این کانال بنده موضوع «#منافع_ملی » را مطر کردم. یکی از اعضای کانال شدیدا به من اعتراض کرده و در راستای قضاوت این حرف من را برای پشتیبانی از رژیم دانست. البته بنده بحثی نکردم و حرفم را پس گرفتم. چون که می دانستم ایشان هم «حاکمیت را پدر می داند» در صورتی که از نظر من منافع ملی با منافع رژیم ممکن است متفاوت باشد. اگر متفاوت باشد این رژیم مناسب این ملت نیست.
در زمان روبرو شدن با «بلایای طبیعی» به وضوح می توان فرزندان پشتیبان منافع ملی و فرزندان فداکننده منافع ملی را دید. آن دسته که کمر همت به کمک فاجعه دیدگان می بندد و آن دسته که با افزایش قیمتها (به عنوان مثال) به دنبال پر کردن جیب خود هستند. این دو دسته فرزندان خلف و ناخلف خانه هستند. به راحتی می توان تعریف نسبت دولت (نظام) به مردم همانند پدر به خانواده را دید.
نکته دیگری که بیان آن را در اینجا ضروری می دانم، رو نمودن مردم (فرزندان خانه) به خبرگزاریها و تلویزیونهای بیگانه به منظور دریافت خبر است.
قبل از اینکه ادامه دهم، ضروری می دانم این نکته را بیان کنم که در حمله «غرب» (آمریکا) به افغانستان، شهر هرات توسط بی بی سی فتح شد! چگونه؟
حمله کنندگان بررسی نمودند که شهر هرات شدیداً مسلح است و تسخیر آن با تلفات سنگین همراه خواهد بود. آنها نگران عدم تسخیر شهر هرات نبودند. تنها نگران تلفات خود بودند. در اینجا از بی بی سی کمک خواستند. بی بی سی در یک خبر اعلام نمود که شهر هرات فتح شد. افغانها که برای دفاع از شهر منتظر بودند، گوش به رادیو بی بی سی می دادند. با شنیدن این خبر، برداشت کردند که شهر فتح شده و آنها خبر ندارند. این خبر را باور کردند و اسلحه های خود را رها نمودند. نیروهای حمله کنند شهر را بی دفاع دیده وارد شهر شدند.
اینکه مثال افغانستان را مطرح کردم چون آنها هم تعریف مشابهی از دولت دارند.
رادیوها، تلویزیونها و خبرگزاریها منافع ملی کشورهای خودشان را دنبال می کنند. تلاش آنها براین است که اعتماد ملتی را جلب نمایند تا در زمان مناسب از این اعتماد به نفع خود نتیجه بگیرند. این مطلب در کشورما جدید نیست و در دوران پهلوی هم به همین صورت بود. به یاد دارم که رادیو بی بی سی و رادیو دویچه ول و دیگران مورد اعتماد عده ای از «فرزندان» این خانه بودند.
این کار شبیه به این مثال است:
فرض کنید که سربازی در جبهه جنگ از فرمانده خود ناراضی باشد. آیا باید به گوش دادن رجز خوانی فرمانده لشکر دشمن بپردازد؟
در سخن هفته 18 اسفند ماه 1397 (وطن – تعریف دولت) معیاری را مطرح کردم که در اینجا تکرار می کنم.
آماری از جوانان (سنین 18 تا 50 سالگی) تهیه شود که آیا از پدر (والدین) خود راضی هستید؟ و جواب «آ» درصد باشد. بعد آماری از مردم بگیریم که آیا از دولت (نظام) راضی هستید؟ و جواب «ب» درصد باشد.
اکنون اگر «ب» بزرگتر از یا تقریباً برابر با «آ» باشد، به این معنی هست که دولت یا نظام خوب عمل می کند. در غیر اینصورت دولت یا نظام بد عمل می کند و باید در روش خود تجدید نظر کند.
قبل از اتمام بحث ضروری می بینم که این نکته را بیان کنم.
سالها پیش روزی متوجه شدم که یکی از فرزندانم که در سنین ابتدایی بود، دروغی گفت. به جای اینکه به او سخت بگیرم و او را تنبیه کنم، به خودم نگاه کردم و متوجه شدم که بیش از حد به او سخت گرفته ام. لذا به او گفتم که متوجه شدم که در رابطه با فلان مطلب دروغ گفته ای. از این به بعد هر کار اشتباهی انجام دادی، اگر صداقت داشته باشی اشتباهت را می بخشم. به یاد دارم که او به عنوان راستگو در بین همه اقوام نمونه بود.
یا باید تعریف دولت را در ذهن مردم تغییر داد یا اینکه برنامه ها را در چارچوب این تعریف پیاده کرد تا منافع ملی لطمه ای نبیند و ایرانی قویتر داشته باشیم.
به امید روزی که احدی منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح ندهد. در غیر اینصورت به جای یک تیم یازده نفره در فوتبال یازده تیم یک نفره خواهیم داشت.