خدا و خداشناسی
در چند بحث آینده در نظر دارم در رابطه با خدا و خداشناسی و نگاههای متفاوتی که در رابطه با آن وجود دارد صحبت کنم. البته همین الان متذکر می شوم که این بحث کامل نخواهد بود. در حقیقت با اطلاعات ناقص بنده نمی توانم بحث کاملی داشته باشم. تنها جنبه هایی که می دانم و می شناسم را پیش خواهم کشید و بحث خواهم کرد.
بشر (بخشی از جامعه بشری) با اشکال متفاوت خدا را می شناسد. البته بخش بزرگی از جامعه بشری امروز اعلام می دارد که به خدا اعتقاد ندارد و هر روز به جمعیت آنها اضافه می گردد. قبل از اینکه بحث را شروع کنم بد نیست این دو مورد را اشاره کنم.
مورد اول در سفری بود که با هواپیما از تهران به کرمان می رفتم. ابتدا که هواپیما از زمین بر می خواست یک نفر (همانگونه در اتوبوسها مرسوم هست و بود) درخواست صلوات داد. تعداد خیلی کمی از افرادی به این درخواست جواب مثبت دادند و آن هم با صدای نه چندان بلند. در حوالی کاشان بود که هواپیما در جریان طوفانی قرار گرفت که تکانهای بسیار زیاد و حتی حرکتهای نظیر سقوط کردن داشت. این شرایط جو ترس شدیدی در بین مسافران ایجاد کرده بود. مسافران با صدای خیلی بلند خدا را صدا می زدند و صلواتهای بلند می فرستادند. جالب اینکه در اطراف بنده عده ای مسافر بودند که از زیارت کربلا باز گشته بودند و به در خواست صلوات اولیه جواب مثبت نداده بودند.
مورد دوم شخصی است در آمریکا که تقریبا در 50 یا 60 سال گذشته یکی از عوامل انسانی و مشفق برهنه شدن زن بوده است. نمی خواهم نام او را بیاوزم. سالها قبل در اینترنت خواندم که ایشان به سرطانی مبتلا شده است. وی پس از اطلاع از سرطان به صورتی از کرده خود توبه می کند و مدتی فعالیت خود را کنار می گذارد. در این فاصله زمانی بسیاری از عکسها و فیلمها و مطالبی را که در طول عمرش تهیه کرده بود نابود کرده و به دریا می ریزد. بعداً سرطانش به صورتی (یا برای مدتی) درمان می شود و ایشان باز فعالیت اولیه خود را شروع می کند! برای تکمیل این نوشته سعی کردم آن داستان را از اینترنت بگیرم و ضمیمه این نوشته کنم. جالب اینکه تمام آن داستان قابل مشاهده در اینترنت هست، ولی توبه او از همه گزارشها حذف شده است. به صورتی سانسور جالبی اتفاق افتاده است!
این دو مثال را آوردم تا به این نکته اشاره کنم که چگونه انسان (اکثریت انسانها) به سمت خدا می آید. نگاه انسان (آن دسته که به وجود خدا اعتقاد دارند) به خدا اشکال متفاوتی دارد. ساده ترین شکل آن را در شعر «موسی و شبان» می توان دید. در دوران جوانی زمانی که به زیارت حرم امام رضا (ع) می رفتم با دیدن برخی موارد ناراحت می شدم. از همه مهمتر که مشاهده می کردم که خدمه حرم هم بدون تذکر در کنار آن مسائل رد می شدند. تا اینکه به شعر مولوی توجه کردم. دیگر آن حرکات را از برخی افراد با نگاه ضد دین نمی بینم.
اگر به سایت یکتاپرستیhttps://fa.wikipedia.org/wiki/ توجه کنید، توصیفی مختصر ولی از خداشناسی و انواع آن آورده است. در این سایت نگاه علمی به موضوع کرده ولی نگاه مولوی در شعر موسی و شبان نیامده است.
در هر صورت از دید بنده نگاه مکاتب مختلف به خداپرستی و یکتا پرستی مقداری با نگاه مردم در حالت کلی متفاوت است. نگاه مردم در بسیاری از مواقع همان نگاه شبان به خدا هست. نگاهی که بعضا ترس از خدا را به عنوان یک راه مطرح می کند. همانگونه که مولوی در شعر خود می گوید:
هر کسی را سیرتی بنهاده ام
من نکردم امر تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
خداشناسی و اعمالی که ما در چارچوب دین انجام می دهیم، بیشتر برای سود خودمان هست. در یکی از سخنان هفته های پیش نوشتم که نظر سه روحانی را همیشه به یاد دارم. یکی آن بود که در رابطه با دروغ و زنا از پیامبر نقل می کرد. دومی که در اینجا نیاز به اشاره به آن دارم و گوینده را نام می برم از حاج آقا راشد یزدی هست.
قبل از سال تحویل در یکی از سالهای گذشته در حرم امام رضا (ع) بودم. قبل از سال تحویل حاج آقا راشد یزدی صحبت می کرد. جمله ای را از ایشان به یاد دارم. ایشان فرمودند:
«… تا کنون روحانیون شما را به دین داری و خداپرستی دعوت می کردند تا برای دنیای دیگر مورد نیاز شما باشد. من می گویم دین داشته باشید برای این دنیا …»
این همان سخن مولوی است که «من نکردم امر تا سودی کنم، بلکه تا بر بندگان جودی کنم» هست.
بیان این نکته را نیز خیلی مهم می دانم. بعضاً همکاران دانشگاهی ما به دنبال اثبات خداوند هستند. مثلاً یکی از مهندسین گذشته که اگر نام ببرم خیلی آشنا هست در نظر داشت با استفاده از قوانین ترمودینامیک خدا را ثابت کند. یا همکار دیگری در نظر داشت به کمک ریاضیات خدا را ثابت کند. اینها به نظر بنده به دلیل تعریفی که هر کدام از خدا و یکتا پرستی دارند هست. باز ضروری می دانم یک مطلب را که چند ماه پیش در اینترنت دیدم در اینجا بیاورم.
استیون هاوکینگ معروف را همه می شناسید. ایشان باید برای غیر فیزیکدانان هم آشنا باشد. او در جوانی به بیماری ای دچار شده بود که البته توانست از مرگ نجات یابد ولی تا پایان عمر فلج ماند و در اواخر عمر حتی نمی توانست صحبت کند. مطلبی را از او دیدم. بنده کتاب «جوابهای کوتاه برای سوالهای بزرگ» او را نخوانده ام. در سایتی با نام Live science مقاله ای نوشته که از کتاب او نتیجه گرفته که او بیان می کند که امکان وجود خدایی در این جهان ما نیست.
آنچه هاوکینگ مطرح کرده با زمینه تعریف مسیحیت از خدا و خدا پرستی استوار است. ضمنا این مطلب نشان از وجود مشکلی هست که دانشمندان بخواهند خدا را با علم خود ثابت کنند.
خیلی ساده مطرح می کنم. بنده نسبت خداوند به این جهان را همانند نسبت لئوناردو داوینچی و تابلوی مونالیسا هست. تنها اشاره ای که در تابلوی مونالیسا به خالق آن لئوناردو داوینچی شده است نام او در گوشه ای از تابلو است. آیا تابلو یا مونالیسای داخل تابلو می توانند لئوناردو داویچی را توصیف کند؟
خداوند این جهان را خلق نموده است. ما را و همه چیز موجود در این دنیا را خلق کرده است. حتی تمام علمی را که ما می آموزیم یا می توانیم بیاموزیم بخشی از مخلوق خداوند است. البته به ما هم اجازه خلق کردن را داده است. به همین دلیل است که از حضرت صادق (ع) داریم. ایشان می فرمودند که خلقت را دلیل بر وجود خدا ندانید. نظم موجود در خلقت را دلیل بر موجودیت خدا بدانید. امروز این حرف به وضوح دیده می شود.
خداوند خالق این جهان هستی هست.
بشر همانند نقش درون یک تابلو و خداوند همانند نقاش یا خالق تابلو هست.
خداوند حد علمی را هم که می توانیم به آن دست یابیم در این آفرینش قرار داده هست.
ما با علم (به مفهوم science) نمی توانیم وجود خدا را اثبات کنیم.
خداوند نیاز به پرستش ما ندارد. پرستش خدا و خداباوری نیاز بشر برای زندگی بهتر است.