تعریف ازدواج
شاید برای خوانندگان عجیب باشد که چرا موضوع «تعریف ازدواج» را مطرح کردم؟ شاید اگر پنجاه سال قبل بود، این موضوع را انتخاب نمی کردم. البته این موضوع تنها مشکل ما در ایران نیست. این مربوط به یک مشکل جهانی یا تمدن حاکم بر جهان هست. ولی به صورتی در ایران نیز نقش آفرینی می کند.
موضوع را از اینجا شروع می کنم.
آیا زن و مرد برابر هستند؟ این یک سوال بحث برانگیز هست. اما بنده آن را در رابطه با ازدواج و تعریف ازدواج مطرح می کنم. این سوال با ابعاد مختلفی می تواند مطرح شود که قصد بنده همه ابعاد آن نیست. سوال اینجاست که اگر زن را x و مرد را y در نظر بگیریم، چه رابطه ای بین این دو وجود دارد؟ آیا این رابطه x=y هست؟
قبل از این که جواب را بدهم، لازم است به چند نکته اشاره نمایم.
نیاز است به جایگاه ادیان و تمدنها که قبلاً مطرح نمودم رجوع نمایم. همانگونه که قبلاً مطرح نمودم هدف اصلی ادیان مکارم اخلاق و پارسایی بوده است. دین زرتشتی شعار کردار نیک، پندار نیک و گفتار نیک را هدف خود قرار می دهد. حتی زمانی که به تمدن رنسانس، که پیشینه تمدن جاری در اروپا هست، نگاه کنیم اخلاق جایگاه خاصی را داشته است. ایدئولوژی هایی نظیر مارکسیست به دلیل بی توجهی به اخلاق نتوانستند تمدنی را ایجاد نمایند.
اینکه در اسلام موضوع بهترین شما پرهیزکارترین شماست، به نظام قبیله گری در آن زمان و به ویژه در شبه جزیره عربستان باز می گردد.
اکنون این سوال را مطرح می کنم که کوچکترین عنصر جامعه بشری چه هست؟ آیا هر فرد چه زن و چه مرد کوچکترین عنصر جامعه بشری هست؟
#ایدئولوژی_فردگرایی (ایندیویجوآلیسم – #individualism) حاکم بر تمدن جاری در دنیا معتقد است که هر فرد چه زن و چه مرد کوچکترین عنصر جامعه بشری هست. در مقابل نظام حاکم بر قبیله گری کوچکترین عنصر جامعه بشری را قبیله می داند.
ادیان و حتی ایدئولوژی حاکم بر رسانس کوچکترین عنصر جامعه را خانواده می دانند. اینجا سوال اول بنده جواب داده می شود. رابطه بین x (زن) و y (مرد) را به صورت x+y=1 می دانم. به نظر بنده یک زن با یک مرد یا یک مرد با یک زن کامل می شود. ایدئولوژی فردگرایی این را قبول ندارد.
ازدواج در x+y=1 تعریف می شود. البته این تعریف ادیان و همانگونه که قبلاً عرض کردم تمدن رنسانس (که منشاً الهی برای خود مطرح نکرده است.) برای ازدواج هست. این تعریف به چه معنی هست؟
تعریف x+y=1 برای ازدواج به این معنی هست که یک مرد و یک زن در فرایند ازدواج کامل می شوند. باز این به معنی کامل نبودن هر فرد چه زن و چه مرد هست. در بعدی زن قوی تر و مرد ضعیف تر است و در بعد دیگر به عکس آن یعنی مرد قوی تر و زن ضعیف تر است.
اکنون این سوال مطرح می شود. زمانی که یک مرد و یک زن باهم ازدواج می کنند، جمع آندو یک می شود. اینجاست که ازدواج معنی کاملتری پیدا می کند. هیچکس کامل نیست و در ابعادی ضعف دارد. به دفعات به این نکته توجه کرده ام که دو نفر که در خصوصیتی شبیه به هم بوده و نقطه قوت خود می دانند، در ازدواج در همان بخش با هم اختلاف خواهند داشت!
بنده همیشه به جوانان که ازدواج می کنند این موضوع را مطرح می کنم. مطرح می کنم که در طرف مقابل ضعفی را مشاهده می کنید. برای اینکه آن ضعف تصحیح شود دو راه وجود دارد. به گفته کارل جونگ (فیلسوف قرن بیستم غربی) که در اینجا آورده ام توجه کنید. یکی از این دو راه آن هست که دو طرف سعی کنند دیگری را تغییر دهد. راه دوم آن هست که دو طرف سعی کنند خود را تصحیح کنند.
راه اول پر استرس و با در گیری های فراوان همراه بوده و مخرب است. در حالی که راه دوم آرام بخش و سازنده است. رشد طلاقها که مشاهده می کنیم و حتی در جوامع سنتی این رشد به وضوح دیده می شود، از همین راه اول که ریشه در ایدئولوژی فردگرایی دارد شروع می شود.
به گفته کارل جونگ توجه کنید. «آنها که به بیرون می نگرند در خیالند و آنها که به درون می نگرند بیدارند.»
آنها که به بیرون می نگرند کسانی هستند که خود را بدون ضعف پنداشته و دیگران را با ضعف فراوان می بینند. اینها کسانی هستند که در خیال هستند و به نتیجه ای نمی رسند. ولی کسانی که به درون می نگرند، به خود می نگرند و سعی در رفع نقص خود هستند. انها بیدارند و شکوفا می شوند. در ازدواج هم همین هست. اگر دو طرف ازدواج نپذیرند که خودشان بدون ضعف نیستند و سعی در رفع ضعف خود نکنند، آنها نمی توانند زندگی موفقی داشته باشند. با ایدئولوژی #فردگرایی نمی توان افرادی با ارزشهای انسانی بالا را مشاهده نمود. زیرا هیچکس به درون خود نمی نگرد و به دنبال رفع ضعف خود و تعالی خود نخواهد بود.
ایدئولوژی فردگرایی بلایی بزرگتر برای انسان به وجود آورده است. به همین دلیل در کشورهای پیشرفته که ایدئولوژی فردگرایی نقش بزرگتری را بازی می کند، #انسان_تنها شده است. دیگر ارتباطهای خانوادگی رنگ باخته است. برادر با برادر یا برادر با خواهر یا خواهر با خواهر ارتباطی ندارند. انسان برای رفع تنهایی به سوی سگ و گربه رو آورده است.
اخیرا اتفاق جالبی افتاده که در رسانه های اینترنتی از آن مطلع شدم.
شرکت اوبر (نظیر اسنپ در ایران) چند ماه قبل از شرکت بی ام و درخواست اتومبیل بدون راننده می دهد و آنها را به کار می گیرد. یکی از این اتومبیلها در چهار راهی با خانمی تصادف می کند و این خانم کشته می شود. این خانم بی خانمان بوده است. یعنی شب و روز خود را در خیابان سپری می کرده است. بعد از فوت این خانم فرزندان او از شرکت اوبر شکایت کرده و درخواست غرامت می دهند!!! البته شرکت اوبر تلاش می کند که پرونده به دادگاه نرود و فرزندان او را با پرداخت غرامت راضی می کند. سوال اینجاست:
چرا فرزندان این خانم به او جایی برای زندگی در نظر نمی گرفتند؟ یا او را به خانه خود راه نمی دادند تا شب در خیابان نماند؟!!! اینها نتیجه تمدن غالب امروز دنیا و ایدئولوژی فردگرایی هست. این ایدئولوژی حتی رابطه بین مادر و فرزند را از میان برده است.
نیاز است این مطلب را نیز اضافه کنم. بنده معتقدم همانگونه که تمدن اسلامی دو اوج داشته است، تمدن جاری یا رسانس نیز دو اوج داشته است.
تمدن اسلامی دارای یک اوج به پایتختی بغداد و مرکزیت خراسان و خوارزم و اوج دوم به پایتختی اسلامبول (استامبول کنونی) و مرکزیت آناتولی بوده است. تمدن رنسانس نیز دو اوج داشته است. اوج اول آن به پایتختی لندن و پاریس (به صورت مشترک و با رقابت شدید) و مرکزیت اروپا و اوج دوم آن به پایتختی واشنگتن و هالیوود و مرکزیت آمریکا است.
در اوج اول تمدن رنسانس، اخلاق یکی از محورها بود و تعریف خانواده و ازدواج مشابه تعریف ادیان بود. ولی در اوج دوم تمدن رنسانس ایدئولوژی فردگرایی حاکم می شود. در اوج اول تمدن رنسانس بشر به کره زمین جفای زیادی کرد. در زمانی با سوزاندن مواد نفتی شهر لندن را در شب روشن نگه می داشتند. در این دوره از زمان با اینکه اخلاق جایگاه خاصی را داشت ولی بشر لطمه های زیادی را به طبیعت و کره زمین وارد نمود.
ولی در اوج دوم تمدن رنسانس اخلاق کم رنگ می شود و نهایتاً در 50 سال گذشته #هفنر و افرادی نظیر او سردم دار این تمدن و ایدئولوژی فردگرایی می شوند. آنها تعریف ازدواج و خانواده را تغییر داده که نتیجه آن تشدید بیماریهای روانی و تنها شدن انسان بوده است. اضافه بر فرایندهای تغییر جو و افزایش دمای کره زمین حتی موجودیت انسان در کره زمین را به خطر انداخته است. دیگر زن علاقه ای به مادر بودن ندارد. رشد جمعیت در کشورهای اروپایی منفی هست. کشور چین دیگر نیاز به قانونی برای الزام به تک فرزندی ندارد. آمریکا تنها با پذیرش سالی 500 هزار نفر مهاجر توانسته است رشد مناسبی از افزایش جمعیت را داشته باشد. رئیس جمهور کنونی آمریکا که قوانینی برای جلوگیری از مهاجرت را اعمال می کند به دلیل افزایش روز افزون بی خانمها و کمبود کار در آن کشور هست. وگرنه این کشور نیاز به مهاجرین دارد. البته بخش بزرگ این موضوع به ایدئولوژی فردگرایی مرتبط می شود. این ایدئولوژی تعریف جدیدی از ازدواج و خانواده را مطرح کرده است. مرد با مرد یا زن با زن یا یک نفر با یک سگ ازدواج می کند.
زنی در هندوستان (یک جامعه سنتی) با یک سگ ازدواج می کند. و مردم هند هم در این مراسم ازدواج شرکت می نمایند!
به نظر می رسد مشکل تعریف ها تنها دامن گیر ما نیست.
ازدواج به مفهوم وصلت یک زن و یک مرد برای تکامل هر کدام و اطمینان از بقای انسان است.
ایدئولوژی فرد گرایی نتیجه ای به جز به وجود آوردن انسان تنها و بیمار نخواهد داشت.
اگر قرار است وصلت دیگری نظیر یک زن با سگ وجود داشته باشد نام دیگری برای آن پیدا کنید. کلمه ازدواج را خراب نکنید.