مشکلات
بنده در این سایت و در سخنهای هفته تا کنون تلاش بر تکیه به مشکلات ایران عزیز نمودم و معتقدم که این مشکلات ریشه فرهنگی دارند. این مشکلات به گذشته و حتی گذشته های دور باز می گردد. به روند تاریخی 500 سال گذشته ایران توجه کنید. برای تکمیل این بحث لازم است نظر جناب آقای (خانم) نیک اندیش، یکی از خوانندگان عزیز سایت، در رابطه با یکی از سخنهای هفته های قبل را مطرح کنم. ایشان نوشتند:
«امویان فاتح اسپانیا بودند و ترکان عثمانی تا دروازه های برلین رو فتح کردند. این شیعیان صفوی چه کاری انجام دادند؟ بله کار مهمی انجام دادند و آن این بود که در حالی که عثمانی ها برلین را محاصره کرده بودند و چیزی نمانده بود که تمدن مسیحی برای همیشه تسلیم تمدن اسلامی شود، شیعیان صفوی با تحریک انگلیسی ها از جبهه شرق عثمانی ها را ضعیف کردند و در نهایت آنها مجبور شدند از فتوحات خود در اروپای غربی عقب نشینی کنند.»
پاسخ بنده:
«همه نظر شما را قبول دارم که صفویان در مخاصمه با عثمانی اشتباهات زیادی کرده اند. ولی مطمئن باشید که با تسخیر وین (نه برلین) توسط عثمانی قرار نبود که تمدن مسیحی تسلیم شود. به موضوعات مختلف سایت بنده توجه کنید و به ویژه به موضوع تولد و مرگ. تمدن اسلامی توسط شیعیان خراسان و خوارزم ((دیلمیان)) به وجود آمد. صفویان شیعیان ترک نژاد بودند و خود را رقیب عثمانی می دانستند. هم اکنون کشوری که بیشترین درصد (دقت کنید می گویم درصد) شیعیان را دارد کشور آذربایجان هست. نه ایران. ایرانی ها عامل رشد اسلام بودند و شیعیان صفوی مورد تایید من نیستند.»
اسپانیا در سال 92 هجری توسط مسلمانان فتح شد. ضمنا در مطالعه ای که انجام دادم صفویان را اصالتاً کرد می دانند که به سمت اردبیل رفته بودند.
نکته ای که بنا بر تأکید بر آن دارم که نیروی نظامی و سلطه نظامی نمی تواند فرهنگ و تمدنی را ایجاد کند. مسلمانان (آنهم در زمان خلفای راشدین) ایران را فتح کردند. ولی سه قرن طول کشید تا 50% ایرانی ها مسلمان شوند. سلطان محمود غزنوی هند را فتح کرد و اسلام را به هندوستان معرفی کرد. هم اکنون چند درصد مردم هندوستان (بخشی را که او تصرف نمود) مسلمان هستند؟ بهترین گسترش اسلام به کشورهای مالزی، اندونری و فیلیپین اتفاق افتاد. این گسترش یک گسترش نظامی نبود. بلکه یک گسترش فرهنگی بود.
مغولها به ایران حمله کردند. ولی یک ایرانی به کیش آنها نگروید و حتی آنها مسلمان شدند. فتح اسپانیا (اندلس) توسط مسلمان که هشت قرن بر آنجا حکومت کردند، کسی را مسلمان نکرد. تنها باعث پیشرفت اروپا شد. به مطلب سایت http://shabestan.ir/detail/News/67682 رجوع کنید.
هم اکنون مردم هندوستان سلطان محمود غزنوی و نادرشاه را آنگونه توصیف می کنند که ما به چنگیز و تیمور نگاه می کنیم. بنده این را از هندی هایی که در دوران تحصیل در آمریکا با آنها دوست بودم متوجه شدم.
نکته دیگری که آقای نیک اندیش مطرح نمودند، «عثمانی ها برلین را محاصره کرده بودند». بنده هم به همین گونه فکر می کردم که عثمانی ها برلین را محاصره کرده بودند. ولی هر چه مطالعه کردم این مطلب را نتوانستم بیابم. اگر کسی در این رابطه به بنده کمک کند خیلی ممنون می شوم.
دور ترین جا نسبت به استانبول که آنها مورد حمله قرار داده بودند، شهر وین بود. اتفاقی که در زمان صفویان افتاد به محاصره شهر وین مربوط می شود. ولی نمی توانم بپذیرم که حتی با تسخیر وین یا برلن تمدن مسیحی برای همیشه تسلیم تمدن اسلامی می شد. در صورت موفق شدن دولت عثمانی در این نبرد، مسیحیان را بیشتر متحد می کرد.» محاصره وین چهار دولت معمولاً مخالف را در اروپا و به بهانه مسیحیت و تحت عنوان «#اتحاد_مقدس » با هم متحد نمود. از همه مهم تر اینکه در جنگ جهانی اول دولت عثمانی با آلمان متحد شد. لازم به ذکر است که با مطالعه تاریخ دولت عثمانی در زمان محاصره کردن وین این تمدن دوران نزول خود را شروع کرده بود. اختلافات داخلی و بد اخلاقی های درون نظام حکومتی شروع شده بود. جنگ داخل خانواده حاکم بر سر حکومت رنگین شده بود.
البته این بحثهای بنده را به طرفداری از صفویه به حساب نیاورید. شیعه بودن صفوی با شیعه بودن دیلمیان بسیار متفاوت بود. دیلمیان سعی در گسترش #شیعه به زور ننمودند. تنها نکته مثبت صفوی اتحاد تمام ایران بعد از ساسانیان بود. حتی دیلمیان یا غزنویان نتوانستند این مهم را انجام دهند. اشتباهات صفوی را به حساب شیعه نگذارید. و حتی اگر امروز مردم شیعه مذهب ایران دروغ می گویند گناه شیعه نیست.
در زمان صفوی قدرت نفوذ اروپایی ها به ویژه پرتقالی ها در منطقه تضعیف شد. بندر گمبرون به بندرعباس تبدیل شد. با اشاره به موضوع تولد و مرگ که قبلاً مطرح نمودم، بنده معتقدم ما مردم ایران از زمان صفوی سیر نزولی اخلاق و فرهنگ را دنبال کرده ایم. مشکلات امروز را هم به دنبال این سیر نزولی اخلاق و فرهنگ می دانم. به دوران سلسله های صفوی و بعد از آن توجه کنید.
صفویان 234 سال حاکم بودند.
افشاریه 15 سال
زندیه 46 سال
قاجاریه 145 سال (شاید بد نباشد که دوران قاجاریه را 129 سال یعنی تا پایان سلطنت محمدعلی شاه به حساب آورد)
پهلوی 57 سال (به همان دلیل بالا دوران پهلوی 73 سال باشد.)
دقت کنید که اولاً از زمان صفوی تا کنون عمر سلسله ها کم و کمتر شده است. از همه بدتر سلسله افشاری بوده است. این سلسله با مرد با هوش، قدرتمند که توانست تا دهلی را فتح کند. او توانست جنگ شکست خورده از عثمانی را به پیروزی تبدیل کند. ولی اینها برای دوام آن کافی نبود.
آقا محمدخان قاجار با همه خشونتی که به خرج داد نتوانست بازماندگان قوی ای بعد از خود به جا گذارد. شاید بد نباشد که اساتید دانشگاه در رشته تاریخ و فرهنگ این موضوع را از جایگاه فرهنگی بررسی کنند. ننگین ترین قراردادها در تاریخ ایران در دوران قاجار بسته شد.
اگر به بحث تولد و مرگ بنده توجه کنید، می توان نتیجه گرفت که از زمان صفوی دوران افول فرهنگی را می گذراندیم. بنده مشکلات امروز را در این روند می بینم. یک تحول فرهنگی و اخلاقی نیاز است تا جهت این سیر نزولی را عوض کند.
یک نکته دیگر را باید در این رابطه و این مقایسه مطرح کنم. خط کش بنده این است:
در هر زمان تعداد دانشمندان زنده جهان از تعداد دانشمندان مرده بیشتر است. این فرمول امروز نیز برقرار است، هزار سال قبل و 3 هزار سال قبل نیز برقرار بوده است.
با پذیرفتن این فرمول به دوران دیلمیان و صفویان یا بعد از آن توجه کنید. دانشمندان ایران را در این دوران با هم مقایسه کنید. نسبت آنها را به دانشمندان جهان بسنجید. همه نشان از افت دارد. البته اصحاب فرهنگ نیز مهم هستند.
جایگاه همه این افول را در فرهنگ و اخلاق دنبال کنید.
2 دیدگاه. جدید
نگاه شما به این مسئله بسیار متین، محترمانه و قابل باور است.
وب سایت شما مطالب بسیار خوبی دارد. ولی ایرادی که دارد این است که کاربر هنگام نمایش صفحه اول مطالب جدید را نمیبیند و این باعث کمتر دیه شدن مطالب می شود. شاید بهتر باشد از پشتیبان سایتتان بخواهید که لیست آخرین مطالب را در جایی در صفحه اول سایت نمایش دهد.
با تشکر.
سلام خیلی ممنون – حتما