طب مدرن! و طب سنتی
قبلاً در رابطه با روش علمی و علوم دقیق و علوم تشریحی صحبت شد. سخن این هفته را به موضوع طب سنتی و طب مدرن اختصاص می دهم. با کمی جستجو در اینترنت به مطلبی در ویکی پدیا (دانشنامه آزاد) می رسیم. بخشی از این مطلب را در اینجا آورده ام.
چند نکته در این مطلب دیده می شود.
طب غالب را پزشکی مدرن می نامد. با این تعریف از طب موجود مخالف هستم. طب جاری به هیچ وجه مدرن نیست. البته با نام پزشکی رسمی مشکلی ندارم. در مقابل پزشکی سنتی را به نام طب جایگزین یا شبه علم و حتی شیادی علمی می نامد. بنده بحث دانش، فلسفه طبیعی، فلسفه ماوراء طبیعی، علوم تشریحی و علوم دقیق را قبلاً مطرح نمودم که بتوانم این بحث را خارج از هرگونه تعصب و تنها بر اساس تعاریف مذکور داشته باشم.
به نظر بنده ظلم دو جانبه از مخالفین و موافقین به طب سنتی می شود. در اینجا توضیح می دهم.
چند نکته را ابتدا باید ذکر کنم تا به نتیجه گیری برسم.
- طب (چه رسمی و چه سنتی) بخشی از علوم طبیعی است. بدن انسان نیز بخشی از طبیعت است.
- فیزیک بدنه اصلی علوم طبیعی است.
- طب رسمی در چارچوب یک علم تشریحی مطرح است.
- فیزیک در چارچوب یک علم دقیق مطرح است.
- تلاش بوعلی سینا و دانشمندان دوران تمدن اسلامی (ده قرن قبل) این بود که طب سنتی را به سوی یک علم دقیق ببرند.
- در ایران متأسفانه طرفداران طب رسمی (که آن را طب مدرن می نامند) با فیزیک چندان ارتباطی ندارند. آموزش فیزیک در رشته های پزشکی و وابسته به آن به حداقل رسیده است.
- این مشکل در غرب که منادی طب رسمی هستند وجود ندارد و فیزیک را در طب به کار می گیرند. این دو مورد اخیر را که از جانب بنده می بینید، با دید تعصب نگاه نکنید. بنده سعی می کنم که از تعصب دور باشم. در مبحث اشتباه بزرگان به آن اشاره نمودم. کتابی از نوسنده ای به نام هابی (Hobbie) دارم که تحت عنوان فیزیک سطح میانه برای علوم زیستی و پزشکی
در رابطه با هرکدام از موارد مطرح شده توضیح می دهم.
طب رسمی در چارچوب یک علم تشریحی مطرح است.
مثالی را در موضوع علم تشریحی زدم و آن از هندسه بود. بیان نمودم که در چارچوب یک علم تشریحی چگونه ثابت می کنیم تا مجموع زوایای مثلث در هندسه مسطحه 180 درجه است. جوابی که به دست آوردیم بسیار خوب بود. البته در مبحث علوم دقیق نیز این مطلب را اثبات کردیم. تفاوت در این بود که در چارچوب علم تشریحی خطایی وجود دارد ولی در چارچوب یک علم دقیق جواب دقیق و بدون خطا به دست آمد.
به سادگی می توان نشان داد که در شرایط پیچیده تر از هندسه یک موضوع در علم تشریحی با خطای زیاد یا حتی جواب کاملاً غلط خواهد داد. طب نیز این شرایط را دارد.
بنده نشان داده ام که اگر کمیت «آ» را حتی تنها از 3 پارامتر تعریف کنیم. در این تعریف وابستگی کمیت «آ» را با هر کدام از سه پارامتر رابطه خاصی فرض کنیم. اکنون سعی کنیم در چارچوب آماری (علم تشریحی) وابستگی کمیت «آ» به یکی از پارامترها را به دست آوریم، دچار مشکل می شویم. بیشتر توضیح می دهم.
برای کمیت «آ» تعداد (مثلاً) یک میلیون عدد از 100 مقدار مختلف از هر کدام از 3 پارامتر را به دست آورده در جدولی می آوریم. اکنون فرض کنید این کمیت، مربوط به پدیده ای باشد و فراموش کنیم که به سه پارامتر بستگی داشته و برای آن تنها یک پارامتر را فرض کنیم. به روش آماری (مثلاً) بیست عدد از یک میلیون کمیت «آ» را به همراه پارامتری که می شناسیم انتخاب کنیم. غیر ممکن است بتوانیم فرم تابعی کمیت «آ» را با این پارامتر که در نظر گرفتیم به دست آوریم.
تنها زمانی می توانیم وابستگی کمیت «آ» به آن پارامتر را به درستی به دست آوریم، که اطلاع از پارامترهای دیگر داشته باشیم. و بیست عددی از کمیت «آ» را از آن یک میلیون به گونه ای انتخاب کنیم که دو پارامتر دیگر مقدار مشخصی داشته باشند، وابستگی کمیت «آ» با پارامتر مورد نظر به درستی به دست خواهد آمد.
بنده در اینجا یک کمیت که وابستگی به 3 پارامتر دارد را فرض کرده و مطرح کردم که به کمک روش آماری (روش قابل انجام در یک علم تشریحی) تنها زمانی می توانیم این وابستگی را به دست آوریم که اطلاع از هر 3 پارامتر داشته باشیم.
بدن انسان بسیار پیچیده است و برای تحقیقات یا مطالعاتی که در طب انجام می شود روش آماری به کار گرفته می شود. به همین دلیل است که بنده مطالعات در طب را تشریحی می خوانم. این مطالعات زمانی جواب صحیح خواهد داد که بتوان همه پارامترها را در نظر گرفت. طب جاری در چارچوب یک علم تشریحی مطالعه می شود.
تلاش دانشمندان دوران تمدن اسلامی این بود که طب سنتی را به سوی یک علم دقیق ببرند.
تعریف شدن مزاجها در طب سنتی را می توان در یکی از این دو چارچوب توضیح داد.
از یک جهت تعریف مزاجها همانند پارامترهایی است که کمیت «آ» از آنها محاسبه می شود. در روش آماری به کار گرفته شده در طب رسمی اشتباه است که مزاجها را در نظر گرفت و در مطالعه از هم جدا کرد. ولی از نظر طب سنتی درمانی که برای یک مزاج مطرح می شود برای مزاج دیگر ممکن است مناسب نباشد.
از جهت دیگر تعریف مزاجها همانند کمیتهای تعریف شده و تعریف نشده در یک علم دقیق است. منظور بنده این است که طب سنتی تلاش برای به سمت علم دقیق شدن پزشکی داشته است. البته لازم می دانم که مطرح کنم که دانشمند بزرگ، ذکریای رازی، نسبت به این چهار مزاج اعتراض داشت. او مطرح می کرد که مطمئنا مزاجهای دیگری نیست هست.
کمی دقت کنید به متنی که از ویکی پدیا (دانشنامه آزاد) آورده ام. چه ظلمی به طب سنتی در این متن روا داشته است. نویسنده فراموش کرده است که به آنچه پزشکی جایگزین یا مکمل اشاره کرده ارثی از بوعلی سینا هست. در آنجا می گوید:
«همه روشهای پزشکی جایگزین یا مکمل، در فرایند درمان، دارای بخشی غیرقابل تعریف یا حلقه ای گم شده می باشند که از دیدگاه علم قابل بررسی نیست….»
به نظر بنده نویسنده به تقسیم بندی علوم به علوم دقیق و علوم تشریحی توجه یا اطلاعی نداشته و تنها روش علمی را همان روش تشریحی (بر پایه آمار) می داند. به این نکته توجه نداشته که بعداز فروپاشی خلفای عباسی، شیرازه علم در ایران و به ویژه در خراسان و خوارزم که مهد تمدن اسلامی در دوران عباسی بود از هم پاشیده شد. بعد از خلفای عباسی، امپراطوری عثمانی شکل گرفت. در امپراطوری عثمانی طب بوعلی سینا (سنتی) پی گیری شد. آنها عامل انتقال این طب به اروپا بودند. در اروپا تا دو قرن پیش طب بوعلی سینا (و توسعه های بعدی آن) آموزش داده و به کار برده می شد. خیر، طب سنتی حلقه گم شده ای ندارد. تنها مشکل طب سنتی، فراموشی آن توسط کسانی هست که لازم بود و لازم هست در پیش برد آن گام بردارند.
ضمناً به این موضوع توجه کنید که طب رسمی در مسیری گام برمی دارد که صحبت از طب خاصی برای هر فرد می کند. زمانی که طبی برای هر فرد نیاز باشد قابل تکرار بودن را چگونه توجیه می کنید.
فیزیک بدنه اصلی علوم طبیعی است.
بعد از آن که فلسفه (علم) به دو چارچوب طبیعی و ماوراء طبیعی تقسیم شده، به مرور شاخه های مختلفی برای آن ایجاد شد. دانشمندانی نظیر ذکریای رازی و دیگران شیمی (الکیمیا) را به عنوان شاخه ای از فلسفه طبیعی ایجاد کردند. اصول حاکم بر آن همان اصول فیزیک (نظیر کوانتوم و ترمودینامیک) است. شاخه های دیگری نظیر زمین شناسی از فلسفه (علوم) طبیعی به وجود آمد. زمین شناسان مطالعات خود را در رابطه با کره زمین انجام دادند. باز اصول به کار برده شده در زمین شناسی همان اصول فیزیک است.
متأسفانه شاخه علوم زیستی و پزشکی که بخشی از علوم طبیعی هستند نتوانستند از اصول فیزیک به طور کامل استفاده کنند و به صورت یک علم تشریحی گسترش یافتند. همانگونه که قبلاً بیان شد، در غرب تلاش بیشتری شده است تا این نقص علوم زیستی و پزشکی بر طرف شود. حتی مثالهایی از قبیل این که چرا درخت سپیدار تقریباً به صورت عمودی رشد می کند و درختی نظیر گردو دارای رشدی عرضی به همراه رشدی عمودی هست همه ریشه در ساختار فیزیکی بدنه آنها دارد. در رابطه انسان این موارد پیچیده تر است.
طب رسمی یا طب مدرن؟
ما ایرانی ها طب رسمی را طب مدرن می نامیم. دقت شود که طب رسمی توسط کسانی با آن تعصب طب مدرن خوانده می شود که چندان (به جز مواردی در یکی دو دهه اخیر) در به وجود آمدن و تکمیل آن نقشی نداشتیم. به این موضوع دقت شود که قبل از اینکه تمدن رنسانس به شکوفایی برسد طب بوعلی سینا در اروپا نقش اساسی را در پزشکی داشت.
رشد طب رسمی در دو یا سه قرن اخیر بیشتر از جانب رشد تکنولوژی بوده است. زمانی که علم در دوران رنسانس بیشتر در بعد مکانیک عمل می کرد، گسترش طب هم در راستای ابزارهای مکانیکی اتفاق می افتاد. در این دوران بود که چاقو و ابزارهای مکانیکی دیگر در پزشکی به کار برده شدند. به نقش مکانک و کشور آلمان در دوران رنسانس و تا سالهای 1950 باز می گردد. بعد از این زمان الکترونیک عامل اصلی توسعه تکنولوژی شد. ترانزیستور و دیگر ابعاد الکترونیک در تکنولوژی جایگاه خاصی را پیدا کردند. در این دوران تکنولوژی های وابسته به الکترونیک به کمک طب آمدند. با شروع هزاره سوم میلادی تکنولوژی ها بیشتر به سمت فوتونیک رفتند و تکنولوژی های وابسته به فوتونیک در طب به کار گرفته شدند.
پیشرفت طب رسمی (به قول ما ایرانی ها طب مدرن) در دو قرن اخیر تقریباً تنها در بعد ساخته شدن دستگاههای پیچیده برای مطالعه بدن انسان، انواع عکس برداری ها و انجام جراحی ها و پیوندها بوده است. هنوز شناخت بشر از امراضی نظیر دیابت با دو قرن پیش و حتی با زمان بوعلی سینا تغییری نداشته است. تمام تلاش دانشمندان در طب جلوگیری از عوارض بیماریها به جای درمان آنها بوده است. این جلوگیری از عوارض در برخی موارد خود عامل بیماری های جدید می شوند.
پس لفظ طب مدرن تنها به دلیل مدرن بودن تکنولوژی، نه مدرن بودن در شناخت بدن انسان و درمان بیماریها بوده است.
ادامه دارد.