عقل جمع
نکته ای دهها سال هست که در متن دیده ها و شنیده هایم با من همراه هست.
به یاد دارم، در یکی از سالهای دوره لیسانس (نیمسال دوم سال تحصیلی 1351 – 52) استادی برای یک کلاس داشتیم. ایشان جوان بود و بسیار عالی درس می داد. هنوز به میانه ترم نرسیده بود که روزی بعد از اتمام درس به همه دانشجویان گفت که از جلسه بعد از عید استاد دیگری برای ادامه درس می آید. ایشان اظهار نمودکه بخش فیزیک دانشگاه به من قولهایی داده است و الان اجرا نمی کند. لذا برای ادامه کار دارم به یکی از دانشگاههای تهران می روم. البته شخصی را که به جای او برای درس انتخاب کرده بودند نیز فردی با سابقه و شایسته بود.
به شکلی که ایشان مطرح نمود و علاقه ای که دانشجویان به او پیدا کرده بودند، من و تعدادی از دانشجویان را به این تصمیم واداشت که به رئیس بخش رجوع کرده و موضوع را از او بخواهیم تا ایشان به کلاس برگردد!!!
به دفتر رئیس بخش رفتیم که ایشان مشغول کاری بود. ایشان در برابر درخواست ما دانشجویان جواب داد که بیرون بایستید، کارم چند لحظه ای طول می کشد و بیرون می آیم تا بشنوم چه می گویید. ما هم بیرون منتظر ماندیم. البته اگر نام ایشان را که رئیس بخش بود بیاورم خیلی ها می شناسند.
ایشان از در بیرون آمد و به دانشجویان گفت درخواستتون چیست؟ در چنین شرایطی هرکس صحبتی می کند. چند دقیقه ای طول کشید، تا سکوتی فضا را در بر گرفت. ایشان (رئیس بخش) شروع به صحبت کرد و چنین گفت:
«عقل جمع از عقل بی شعورترین آنها کمتر است. بی شعورترینتون بماند تا با او صحبت کنم و بقیه بروید!»
دانشجویان سر به زیر انداخته و همه فضا را ترک کردند و موضوع تمام شد.
این مطلب را داشته باشید تا تجربیات دیگرم که به همین موضوع ربط پیدا می کند را بیان کنم.
زمانی که در آمریکا درس می خواندم به یک جزوه به زبان فارسی دست یافتم که در آن روش مدیریت جلسات را نوشته بود. مطمئن هستم ترجمه متنی به زبان انگلیسی بود. به همراه همه کتابها که به ایران می آوردم آن را هم بسته بندی کردم و به شرکتی سپردم که به صورت حجمی و ارزان به ایران بیاورد. در هر صورت این جزوه گم شد. هیچگاه نتوانستم مطالب آن را به کار بگیرم. مطلبی مشابه آن هم پیدا نکردم.
در طول دوران کاری که داشتم در جلسات متعددی حضور داشته ام که باید مطلبی (مطالبی) مطرح می شد و تصمیمی گرفته می شد.
این جلسات شامل جلسات محلی برای تصمیم گیری روی مسائل محله گرفته تا شورای بخش، شورای دانشگاه و هیات ممیزه یا شوراهایی در سطوح دیگر بوده اند. در کمتر جلسه (یا تقریباً هیچ جلسه ای) به یاد ندارم که اولاً موضوع (موضوعهای) جلسه از قبل مکتوب شده و به اعضای شورا ارسال شده باشد تا از قبل ذهنیتی در رابطه با آن داشته باشند.
مثلاً شورای بخش به روال هفتگی باید در ساعت خاصی تشکیل و مواردی مطرح می شد! در بهترین شرایط، رئیس بخش موضوعاتی را داشت که به جلسه می آورد تا دیگران در «گناه او» شریک شوند. در بسیاری از مواقع هرکدام از اعضای شورا موضوعی را مطرح می نمودند و نتیجه ای گرفته می شد.
به یاد دارم که در بخش فیزیک دانشگاه شهید باهنر کرمان تصمیم بر این گرفته شده بود که با میهمان شدن هیچ دانشجویی برای اخذ دروس تخصصی و پایه موافت نشود. البته این موضوع مربوط به دوران طلایی بخش فیزیک دانشگاه شهید باهنر کرمان بود. در یکی از جلسات بخش فیزیک، یکی از همکاران مطرح نمود که این تصمیمی که گرفتیم #شرط_میهمان_شدن را از افرادی که «واقعاً» نیاز دارند، می گیرد. مثالی زد. مثلاً اگر دانشجوی زنی حامله باشد محق است که در این شرایط میهمان شود. لذا با بحثی که شد، این نظر به تصویب رسید و قرار شد دانشجویان بتوانند با بیان مشکل خود درخواست میهمانی حتی زمانی که دروس تخصصی یا پایه را دارند بدهند.
این تصمیم گرفته شد و در اولین جلسه که چند نفر در خواست میهمانی داده بودند، موضوع به بحث کشیده و بعد رأی گیری شد. در بین اینها خانم حامله ای بود. ایشان رأی نیاورد و برخی دیگر رأی آوردند.
باز به یاد دارم که مدتی عضو هیأت ممیزه بودم. یکی از وظایف هیأت ممیزه این بودکه پرونده متقاضیان دانشیاری و استادی را بررسی و تأیید کند. هر مورد در جلسه مطرح می شد. افراد قبل از جلسه هیچ ایده ای نداشتند که چه موردی قرار است مطرح شود. به جز اینکه شخصی به بنده یا دیگری مراجعه می کرد که پرونده بنده این هفته قرار است مطرح شود! برای ارتقاء نیاز به بندهای مختلف هست. موارد آموزش، پژوهش و مدیریت امتیاز آورند. در آن زمان بند آموزش و پژوهش شرط وتو را داشتند. ولی در آن زمان فرد می توانست بدون امتیازی از بند مدیریت ارتقاء یابد. پرونده فردی مطرح شد. جلسات معمولاً بین ساعت 6 بعداز ظهر تا 11 شب ادامه می یافت. حدود ساعت 11 و نیم شب بود. در بررسی پرونده این فرد، به این نتیجه رسیدند که اگر ایشان از یک مدیریت خارج از دانشگاه (که داشته و در پرونده نامه ای را کم داشت) امتیازی بیاورد امتیاز کافی را خواهد داشت. لذا ساعت 11 و نیم شب با فرد تماس گرفته شد (که سابقه نداشت و بعداً هم اتفاق نیافتاد) که پرونده شما با نامه ای برای تأیید مدیریتی که داری تکمیل می شود. ایشان همان وقت به محل کار رفت و نامه را تهیه نمود و ساعت 12 شب به دانشگاه فاکس نمود و رأی اکثریت با ارتقای ایشان موافق شد!
در مورد دیگر از همین جلسات هیأت ممیزه به یاد دارم. در جلسه ای در تیرماه پرونده فردی مطرح گردید. ساعت به 11 شب رسید. یکی از آقایان حاضر در جلسه اعلام کرد که ساعت 11 شب شده و جلسه پایان می یابد. رئیس جلسه هم نظر ایشان را تأیید نموده و همچنین اعلام کرد که ما در مدت تابستان جلسه ای نداریم و انشاالله این پرونده در اولین جلسه مهرماه مطرح و تصمیم گیری می شود. در مهرماه هم با داشتن امتیاز کافی رای اکثریت را نیاورد و این پرونده در اسفندماه سال بعد دوباره مطرح شد و از سد هیأت ممیزه گذشت.
برداشتی که از جلسات یا شورا ها دارم این است.
افرادی (مثلاً) 10 نفر به نمایندگی و برای جمعی مثلاً 10 هزار نفر جلساتی را تشکیل می دهند تا در رابطه با آنها تصمیم هایی را بگیرند. این تصمیمها قرار است زندگی، روش کار، برخورد آنها و موارد دیگر را تعریف کند. هرکدام از این 10 نفر در جلسه رأیی را که می دهد بر این مبنا هست که این تصمیم چه اثری بر روی خودش می گذارد. تصمیم او در جهتی نخواهد بود که در جهت خلاف او یا دوستانش باشد.
در موضوع قانون مداری ایرانی مطرح نمودم که بعضاً کسانی که قانونی را می گذارند، خود عمل نمی کنند.
قبل از اینکه در رابطه با صحبت آن رئیس بخش فیزیک دانشگاه پهلوی در سال 1351 ادامه دهم، لازم است یک نکته که در فیزیک خواندم را نیز مطرح نمایم.
قرار است این سایت کمی خارج از دنیای فیزیک باشد.
در فیزیک بحث تداخل را داریم. هرگاه دو یا چند موج با هم تداخل کنند، ممکن است تداخل آنها سازنده یا مخرب باشد. تداخل سازنده ایجاد هم افزایی می کند ولی تداخل مخرب چیزی بر جای نمی گذارد.
پس صحبت آن رئیس بخش فیزیک دانشگاه پهلوی را به این صورت تصحیح می کنم.
«زمانی که جمعی تداخل سازنده داشته باشند، عقل (شعور) جمع بالاتر از عقل (شعور) تک تک افراد هست، ولی اگر جمعی تداخل مخرب داشته باشند، عقل (شعور) جمع از عقل بی عقلترین (بی شعورترین) آنها کمتر است. »
در مطالعاتی که در رابطه با روندهای اجتماعی و تاریخ داشتم، به موضوع ایتالیا بعد از جنگ جهانی دوم رسیدم. ایتالیا بزرگترین شکست خورده بعد از جنگ دوم بود. به این دلیل که قبل از جنگ جایگاه قوی ای نظیر آلمان و ژاپن نداشت. ضمناً شکست ایتالیا بیشتر به کمک مافیا اتفاق افتاد. به این دلیل بعد از جنگ جهانی دوم مشاهده می کنیم که ایتالیا برای حدود 50 سال دولتهای ناپایداری را داشت. با وجود دولتهای ناپایدار ایتالیا توانست نسبتاً خوب رشد کند. در صورتی که مثلاً کشور پرتقال با همه پیشینه ای که دارد و لطمه کمی که در جنگ جهانی دوم دید، امروز از ایتالیا ضعیف تر است.
دلیل این امر را به این صورت می توان توضیح داد. بعد از جنگ جهانی دوم، عده ای اندیشمند یک برنامه طولانی مدت برای ایتالیا ریختند. هر دولتی که به روی کار می آمد، یک قدم از آن برنامه را اجرا می نمود. مسلماً در هر برنامه (حتی خوب) عده ای مخالف خواهد داشت. به دلیل مخالفتها دولت استعفا می داد و دولت بعدی به جای او می نشست. این دولت هم قدم بعدی را بر می داشت. در برخی شرایط یک دولت کمتر از یکسال دوام می آورد. هیچکدام از این دولتها، کار دولت قبلی را خنثی نمی کردند و برنامه به طور کامل عملی شد. و ایتالیای امروز ایجاد شد که در اروپا حرفی برای گفتن دارد.
فرهنگ اجتماعی باید به گونه ای باشد که تلاشهای سازنده اتفاق بیافتد.